Google


normal_post - تعریفی دیگر از هم وابستگی - متا نویسنده موضوع: تعریفی دیگر از هم وابستگی  (دفعات بازدید: 1279 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین کمال حقیقی

xx - تعریفی دیگر از هم وابستگی - متا
تعریفی دیگر از هم وابستگی
« : ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۱۷:۲۳ »
هم وابسته کسی است که اجازه می دهد دیگران با سوء رفتارشان بر او تاثیر گذارند و او درصدد بر می آید تا به روش های مختلف رفتار آنها را کنترل کند یا تغییر دهد.

هم وابستگی یک بیماری خانوادگی است به این معنی که مجموعه ویژگی هایی که به عنوان علائم این بیماری تعریف می شوند نه فقط در یک عضو از خانواده بلکه در تمامی افرادی که به عنوان خانواده در کنار هم زندگی می کنند وجود دارد. شاید اگر به لیست بلند بالا و سوالاتی که در ادامه مطلب مشاهده خواهید کرد نظری بیاندازید، چندین مورد از علائم این بیماری را در خود کشف کنید و با گفتن این جمله که؛ "اگه این طوری باشه که همه مردم این بیماری رو دارن!" خیال خود را راحت کنید و بگویید که این بابا احتمالا خودش دیوانه است، بعد صفحه را می بندید و وبلاگ دیگری را باز می کنید و چند اس ام اس جوک برای گوشی موبایلتان کپی می کنید و شب را با آرامش سپری می کنید!

در واقع منظور از اینکه این بیماری جنبه خانوادگی دارد این است که تمام افراد و تمام روابط درون خانوادگی را تحت تاثیر خود قرار می دهد و کل شبکه و نظام خانواده را درگیر خود می کند. در واقع این بیماری محصول تربیت های ناکارآمدی است که تقریبا همه افراد از آن برخوردارند. وقتی از تربیت ناکارآمد حرف می زنیم منظورمان بطور واضح مجموعه باورها، افکار، روش های حل مسئله و واکنش های نادرستی است که در کودکی توسط والدین مان و در ادامه زندگی توسط خودمان آموزش دیده ایم. مجموعه عواملی که نام برده شد طریقه زندگی ما را معین می کند. یعنی با پیروی از این آموزه ها احساس یا فکر می کنیم و به مسائل زندگی واکنش نشان می دهیم.

برای مثال به این باور بسیار قوی که بسیاری از دختران جامعه ایرانی از آن تبعیت می کنند و بقول معروف آن را سرلوحه زندگی خود قرار می دهند، دقت کنید؛ "زن باید با لباس سفید بره خونه بخت با کفن برگرده" خوب شاید فکر کنید این جمله ها دیگر خیلی قدیمی شده. درست فکر می کنید چون فقط قدیمی ها از این حرف ها می زدند، خانم های امروزی دیگر اینطوری فکر نمی کنند و این طور تفکرات را شدیدا توبیخ می کنند. اما یک سوال؟ پس چرا وقتی به زندگی بسیاری از این خانم های امروزی نگاه می کنیم می بینیم که زیر فشار وضعیت ناگوار مسائل زناشویی خود هستند و بسیاری از اجحاف های شوهر و بدرفتاری های وی را تحمل می کنند؟ در حالیکه پذیرفته اند که این شوهر دیگر آدم بشو نیست! یعنی نمی خواهد تغییر کند. خوب پاسخ در این نکته است که بله این خانم های امروزی واقعا این طوری فکر نمی کنند و عقاید مادر بزرگشان را ندارند، آنها امروز جور دیگری لباس می پوشند، جور دیگری آرایش می کنند، جور دیگری مهمانی می روند، شاید حتی سیگار بکشند یا مشروب بخورند، با آقایان دست بدهند، برای خودشان استقلال دارند، ایروبیک می روند، بیشتر از قبل به پوستشان رسیدگی می کنند، کلاس های روان شناسی شرکت می کنند و خیلی از فعالیت ها که مادربزرگشان انجام نمی داد.

اما همین خانم امروزی وقتی سر مسائل مهم با شوهر خود مشکل پیدا می کند در ابتدا تصمیم می گیرد شوهر خود را تغییر بدهد یعنی یک جوری آدمش کند. سعی می کند رفتار او را تغییر دهد و او را کنترل کند که دیگر از این حرف ها نزند و یا آن طوری رفتار نکند. زمان زیادی را صرف این موضوع می کند، چون فکر می کند می تواند یک شخص دیگر را با نیروی عشق و فداکاری متحول کند. بعد می بیند با اینکه چند سال گذشته، نه تنها شوهرش تغییری نکرده بلکه نیروی جوانی و بهترین سال های زندگی خود را صرف یک فرد بی لیاقت کرده که اصلا قدر چنین زن فداکار و ایثارگری را ندانسته و نمی داند. بعد دقیقا درگیری بر سر همان موضوع های قدیمی شروع می شود. نهایتا چند روزی قهر می کند و به خانه دوست خود پناه می برد چون نمی خواهد مثل خیلی ها قهرش را به خانه پدرومادر ببرد زیرا این رفتار مایه سرشکستگی است. چند روز تمام با پناه دهنده خود درد دل می کند. او هم که دوستش را خیلی خوب درک می کند و مثل او فکر می کند خیلی غیر مستقیم به او می گوید که تو زنی و زن باید زندگیش رو با چنگ و دندون حفظ کنه. ضمنا این مردا همشون همینطورین! یادتان باشد منظور از این جمله همان آموزه قدیمی مادربزرگ است که "زن باید با لباس سفید بره خونه بخت و با کفن برگرده" خوب این خانم احساس می کند که در این دنیای جفاکار رها شده و هیچکس منظور او را نمی فهمد. خانواده پدری اش که از اول با طرز زندگی او مخالف بوده اند حالا هم که بفهمند با شوهرش مشکل پیدا کرده قطعا خواهند گفت؛ حقته چون از اول به حرف ما گوش نکردی. یا بالاخره یک جوری سرزنشش خواهند کرد. خوب این خانم مثل مادربزرگش فکر نمی کند ولی در آخر می بیند که شهامت طلاق گرفتن ندارد. بعد از گذشت چند روز احساس می کند دلش برای بچه ها تنگ شده، مگر چند روز دیگر می تواند مزاحم پناه دهنده خود باشد. از طرفی شوهرش هم شدیدا دلش برای او تنگ شده و مدام پیغام می دهد که او را شدیدا دوست دارد و بدون او نمی تواند زندگی کند. پس به این نتیجه می رسد که خوب شاید این دفعه با دفعات قبل متفاوت باشد. بنابراین تصمیم می گیرد که سر زندگی اش برگردد وبه تلاش خود ادامه دهد! نکته آخر اینکه وقتی وارد فضای خانوادگی این خانم می شویم می بینیم نه تنها روابط زناشویی شان تخریب شده بلکه فرزندان نیز اصلا با والدین خود رابطه خوبی ندارند و بال یکدیگر نیز نا سازگاری می کنند، تازه علاوه بر همه اینها متوجه می شویم که هر یک از فرزندان نیز مشکلات خاص خود را دارند. از ناراحتی های روحی روانی گرفته تا مشکلات تحصیلی، شغلی یا اجتماعی و از همه مهم تر؛ اعتیاد. به همین دلیل است که در اول مطلب تاکید شد که بیماری هم وابستگی، کل نظام خانوادگی را تحت تاثیر خود قرار می دهد.
خوب حالا متوجه شدید چرا این خانم علیرغم اینکه سعی می کرد از این فکرهای قدیمی پرهیز کند دقیقا از همان الگوی فکری مادربزرگش تبعیت کرد و در آخر هم تصمیم گرفت سنگر را خالی نگذارد؟!!! حقیقت در این نکته است که بسیاری از افراد کاملا ناهوشیارانه از الگوهای قدیمی خود تبعیت می کنند و عدم پیروی از آن الگوها موجب اضطراب و افسردگی شدیدی در آنها می شود. از طرفی پیروی از چنین الگوهای فکری چه به شکل آگاهانه یا ناخود آگاه موجب همین حالت های منفی از جمله خشم، افسردگی و اضطراب و در شکل پیشرفته تر، موجب دردها یا مشکلات جسمانی مانند مشکلات قلبی، گوارشی (درد شدید معده و ...) به هم ریختن نظم دوران قاعدگی و یا قاعدگی های دردناک، سردردها و سرگیجه های مبهم، مشکلات فشار خون و غیره می شود. خوب شاید این سوال ذهن ما را مشغول کند که حالا چه باید کرد؟ یا راه حل چیست؟ خوب..... کمی صبر کنید.

آیا تا بحال فکر کرده اید که چرا بسیاری از افراد در دوران نامزدی با هم خیلی احساس خوشبختی می کنند و بعد از گذشت یک یا سه ماه از ازدواجشان همه چیز به گند کشیده می شود و دیگر نشانه ای از آن عشق پر حرارت باقی نمی ماند و زندگی تبدیل به جهنم می شود؟ آیا تا بحال فکر کرده اید که چرا اغلب دوستی های دختر و پسرها علیرغم اینکه خیلی خوب شروع می شود خیلی زود هم به پایان می رسد و افراد نمی توانند روابط پایداری با هم برقرار کنند؟ در حالیکه اگر می توانستند روبط خود را پایدار کنند برای زندگی مشترک سرمایه گذاری با ارزشی می کردند. یا تا بحال فکر کرده اید چرا خیلی از دختران برای فرار از زندگی با خانواده پدری تن به ازدواج هایی بدون علاقه به طرف مقابل می دهند؟ فکر می کنید پاسخ این سوال ها و پرسش های دیگری که در مورد روابط افراد در ذهن شماست و سال هاست که بی جواب مانده اند چیست؟ یا اینکه فکر می کنید چرا تا حالا به خیلی از آرزوهایتان نرسیده اید؟ یا چرا احساس می کنید آدم شکست خورده ای هستید؟ خوب..... باز هم کمی صبر کنید.

منبع :http://www.gtalk.ir


Linkback: https://irmeta.com/meta/b2044/t6215/


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
مفهوم هم وابستگی

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
2460 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۰۰:۳۳:۵۰
توسط کمال حقیقی
xx
هم وابستگی در خانواده اعتیادی

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
1509 مشاهده
آخرين ارسال ۱۳ دی ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۰:۵۰
توسط کمال حقیقی
xx
ویژگی های اصلی هم وابستگی

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
1834 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۳:۱۸
توسط کمال حقیقی
xx
تعریف هم-وابستگی از نظر وایتفیلد

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
2352 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۲۱:۳۷:۲۵
توسط کمال حقیقی
xx
مبانی تاریخچه هم وابستگی از نظر علمی ‏

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
2153 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۶:۲۲
توسط کمال حقیقی
xx
وابستگی و استقلال سالم و ناسالم

نویسنده کمال حقیقی

0 پاسخ ها
1761 مشاهده
آخرين ارسال ۱۴ دی ۱۳۸۹ - ۲۲:۰۲:۰۸
توسط کمال حقیقی
 

anything