الگوى كامل انسانيّت
در گذشته برادرى داشتم که در راه خدا با او دوستی می کردم، و او در چشم من بزرگ مقدار بود، چون دنيا در چشم او کوچک بود، و از سلطه ی شكم خود بیرون بود، چیزی را که را نمىيافت آرزو نمىكرد، و چون به آن دست مىيافت زياده روى نمی کرد.
بيشتر اوقات خود را به سكوت می گذراند، و اگر لب به سخن مىگشود بر ديگر سخنوران برترى داشت، و تشنگى پرسش كنندگان را فرو مىنشاند.
در چشم ظاهر بینان ناتوان و مستضعف مىنمود، امّا در برخورد جدّى و در میدان کارزار چونان شيری خشمگین و ماری پر زهر بود.
تا پيش قاضى نمىرفت دليلى مطرح نمىكرد، و كسى را كه عذرى داشت سرزنش نمىكرد، تا آن كه عذر او را مىشنيد، از بیماری و ابتلای خود تنها وقتی خبر می داد که بهبودى و شفا یافته بود، آنچه را می گفت که قبلاً انجام داده و در مورد کاری که انجام نداده چیزی نمی گفت، اگر در سخن گفتن بر او پيشى مىگرفتند در سكوت مغلوب کسی نمىگرديد و بر شنيدن بيشتر از سخن گفتن حريص بود.
هر گاه بر سر دو راهى قرار مىگرفت، مىانديشيد كه كدام يك با خواسته نفسش نزديكتر است تا با آن مخالفت کند.
پس بر شما باد که خود را به اينگونه ارزشهاى اخلاقى بیارایید، و با يكديگر در كسب آنها رقابت كنيد، و اگر نتوانستيد که همه ی آنها را کسب کنید، بدانيد كه بهره برداری اندک از رها کردن مطلق بهتراست.
حکمت 289 نهج البلاغه ی شریف
ما چقدر به این الگوها و معیارها نزدیک هستیم! و چقدر برای رسیدن به این الگوها تلاش می کنیم. وقتی دوباره این حکمت را می خوانم می نگرم که چقدر دور هستم از این گفته ها!!!!!
Linkback: https://irmeta.com/meta/b1852/t10966/