Google

* آخرین فعالیتهای دسته جمعی توسط اعضای تالار تخصصی

موج مثبت


سپیدار سیستم


آموزش حسابداري جهت مصاحبه و استخدام


گپ وخنده


ختم قرآن ویژه ماه مبارک رمضان


انجمن کوهنوردی و طبیعت گردی متا


یاران محک


کاربازی-بازی کار


دفتر جناب آقای کیانی


دفتر جناب آقای فریدون مظفر نژاد


حسابداری تک کاربره IR




normal_post - بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم - متا نویسنده موضوع: بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم  (دفعات بازدید: 7945 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین حمید رستمی

بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم
و مسئولیت های یک کودک هشت ساله را
قبول می کنم!

می خواهم به یک ساندویچ فروشی بروم
و فکر کنم که آنجا یک رستوران پنج ستاره است...

می خواهم فکر کنم شکلات از پول بهتر است،
چون می توانم آن را بخورم...

می خواهم زیر یک درخت بلوط بزرگ بنشینم
و با دوستانم بستنی بخورم…

می خواهم درون یک چاله آب بازی کنم
و بادبادک خود را در هوا پرواز دهم…

می خواهم به گذشته برگردم،
وقتی همه چیز ساده بود،

وقتی داشتم رنگها را،
جدول ضرب را
و شعرهای کودکانه را
یاد میگرفتم...

وقتی نمی دانستم که چه چیزهایی نمی دانم
و هیچ اهمیتی هم نمی دادم…

می خواهم ایمان داشته باشم که هرچیزی ممکن است
و می خواهم که از پیچیدگی های دنیا بی خبر باشم...


می خواهم فکر کنم که دنیا چقدرزیباست
و همه راستگو و خوب هستند...

نمی خواهم زندگی من پر شود از کوهی از مدارک اداری،
خبرهای ناراحت کننده، صورتحساب، جریمه و ...

می خواهم دوباره به همان زندگی ساده خود برگردم...

می خواهم به نیروی لبخند ایمان داشته باشم،

به یک کلمه محبت آمیز،
به عدالت،
به صلح،
به فرشتگان،
به باران،
و به . . .

این دسته چک من،
کلید ماشین،
کارت اعتباری
و بقیه مدارک،
مال شما!

من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم !

(سانتیا سالگا)    ;)

Linkback: https://irmeta.com/meta/b1839/t9060/
امروز را با خدا قدم برداریم و فردا را به او بسپاریم

آفلاین sepidehh

می خواهم وقتی گریه میکنم نگویند بچه ای مگه/ منم اگر میذاشتند استعفا میدادم./جناب رستمی ممنون

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
درود بر شما


 اگه راه حلش رو پیدا کردید حتما من رو هم در جریان بذارید.

شدیدا نیازمندم به برگشت.
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین pooneh

برخیز تا به روزهای کوکی خویش بازگردیم
آنروزها که فواره های سبز از حوضهای آبی فوران میکردند
و ما زیر چادر نماز سفید مادر قایم باشک بازی میکردیم
آن روزها که بی دغدغه بستی چوبی میخوردیم
وظرف ماست را بسرمان میکشیدیم ونوک بینیمان سفید میشد
آنروزها که موشکهای کاغذی درست میکردیم وتا ساعتها تمرین پرواز میکردیم
آن روزها که اسباب بازیمان یک عروسک پلاستیکی بود
که به هزار تا باربی می ارزید
آن روزها که معنی مردن را نمیدانستیم وعزیزمان که مرده بود
روزها پیاپی روی پله به انتظار آمدنش مینشستیم
آن روزها که روزه میگرفتیم وسرمان را زیر آب میکردیم تا عمدا" باطل شود وبدو میرفتیم میگفتیم به مادرمان که روزه مان باطل شد
آن روزها که دل به روبان سفید و قرمز وصورتی بسته بودیم
وفکر میکردیم با زدن روبان به موهایمان پرنسس شهر مان شده ایم
آن روزها که قاطی تیله بازی پسران میشدیم ودست آخر با یه خوراک
کتک از برادرمان به خانه بازمیگشتیم
آن روزها که صبح بازی میکردیم یکساعت بعد قهر میکردیم و دوساعت بعد یادمان نبود چرا قهر کرده بودیم
آن روزها که دوچرخه پسر همسایه مان را میدزدیدیم واو با جیغ وداد 4 تا خیابان با پای بدون کفش دنبالمان میکرد
آن روزها که وقتی دوستمان در میزد از زیر در که نگاه میکردیم میدیدیم دوستمان است
با یک سطل آب در را برویش باز میکردیم
آن روزها که شاخه گل شکسته را با بستن دستمال درمان میکردیم
این روزها چقدر دلگیر شده است
از 8 صبح دلم میگیرد
از رئیس
مرئوس
از گوسفندهای مرینوس
از میزهای سرد بی روح
از انسانهای ماشینی دلم میگیرد
برخیز بابادک ها را بردار دوباره باز گردیم به روزهای کوکی
به دوران قایم شدن زیرچادر نماز سفید مادر
به دوران عروسکهای پلاستیکی
به دوران پرنسس شدن با یک روبان سفید . قرمز یا صورتی
برخیز تا دوباره معنای مردن و نبودن را فراموش کنیم
وساعتها روی پله منتظر عزیز از دست رفتمان باشیم

جناب رستمی زیبا بود کاشکی میشد هیچوقت بزرگ نشد پاک پاک موند
با صدای بلند خندید 
با هیجان دوید
و قهر وآشتی رو به تمسخر گرفت
خدایا ! تو آنی که من می خواهم پس مرا آنی بساز که تو میخواهی.

آفلاین A.Ehsani

سلام

از دوستان عزیز جناب رستمی و سرکار خانم شاهی تشکر میکنم.

خیلی از کارهای ما دقیقا" رفتارهای کودکانه است .دیدید وقتی باران زیاد میاد خیابانها پرازآب است ماشینها با سرعت تندتری میرن تا آب را رو بپاشند اطراف. برخی واکنشها و برخی تصمیمات و برخی رفتارهای عاطفی یا خشن و....
کودکی ما تا آخر عمر همراه ماست ولی در اصل نمیتونیم به کودکی برگردیم چونکه در کودکی هر اشتباهی قابل بخشش است و کسانی هستند مدام مواظب ما باشند ولی حالا نباید خطا کنیم.چونکه خطای ما فقط به ما مربوط نیست و کسانی نیز وابسته به ما هستند مثل خانواده . کارمند . دوست و.... ما مسئولیم

آفلاین pooneh

با سلام ودرود
دقیقا" همینطوره استاد گرامی  حق باشماست .انشاا... هیچوقت کسی رو نرنجونیم ودر قبال مسئولیتهامون شونه خالی نکنیم . ولی تو خلوت خودمون میتونیم بچگی کنیم . یا با دوستامون من یادمه یه بار که کوه رفته بودیم موقع برگشت هوا بسیار عالی بود ویک آن حس دویدن به من ودوتا دوستام دست داد گفتند بدویم گفتم بدویم سه تایی دویدیم کلی کیف داد بچگی کردن تو کوه با دوستام عالی بود بقیه کلی بهمون خندیدند و تشویقمون کردند یه مسیری رو دویدیم دوباره با دو برگشتیم سرجامون حس خوبی بود بچگی کردیم هر سه تائیمونم یاد ترانه باز باران افتاده بودیم چون نم بارونم بود .........نتیجه تو خلوتتون بچگی کنید در کنار بچه هاتونم بچگی کنید اونوقت میبینید چقدر لذت داره بخصوص که بچه هاتون بیشترم خوشحال میشن با یه بابا یا مامان کودک بازی کنند ..
با سپاس
خدایا ! تو آنی که من می خواهم پس مرا آنی بساز که تو میخواهی.

آفلاین A.Ehsani

سلام

خانم شاهی اشتباه برداشت نشه . تو فرهنگ ما خندیدن و دویدن و بازی کردن و لباسهای خوش رنگ پوشیدن رو میگن برای بزرگترها عیبه و این موارد کارهای بچه گانه است در حالی که دقیقا" این کارها بچه و بزرگ نداره. چیزی که من گفتم دویدن حتی در کوه نیست بلکه من با پسرم یا دخترم بتونم تو خیابان جلوی مردم مسابقه بدیم و کلی بخندیم این حرکت بچه گانه نیست . چیزی که من گفتم حرکات بچه گانه مثلا" من برم یواشکی بستنی سهم دخترم رو بخورم یا تصمیمات بچه گانه بگیرم که بعد دیگران منو ماخذه کردن بگم بچه بودم حواسم نبود.

آفلاین pooneh

سلام

خانم شاهی اشتباه برداشت نشه . تو فرهنگ ما خندیدن و دویدن و بازی کردن و لباسهای خوش رنگ پوشیدن رو میگن برای بزرگترها عیبه و این موارد کارهای بچه گانه است در حالی که دقیقا" این کارها بچه و بزرگ نداره. چیزی که من گفتم دویدن حتی در کوه نیست بلکه من با پسرم یا دخترم بتونم تو خیابان جلوی مردم مسابقه بدیم و کلی بخندیم این حرکت بچه گانه نیست . چیزی که من گفتم حرکات بچه گانه مثلا" من برم یواشکی بستنی سهم دخترم رو بخورم یا تصمیمات بچه گانه بگیرم که بعد دیگران منو ماخذه کردن بگم بچه بودم حواسم نبود.
متوجه منظورتون شدم استاد گرامی اینکه  یواشکی بریم بستنی بچه مونو بخوریم بچگی کردن نیست بد جنسی کردنه حتما" اینو واسه شیطنتهای کودکی که نوشتم گفتید ...نه من بچه که بودم دوستامم همینقد شیطون بودند من اگه سطل آب روشون ریختم دلیلش این بوده که قبلش 10 بار سطل آب روم ریخته بودند ومن یکبار این کار کردم که تنبیه مفصلی هم شدم   چون مادر و خواهرم نسبت به تربیت من سخت گیر بودند میگفتندنباید اشتباه دیگران رو تکرار کنم .. اونقدرا بد جنس نبودم ولی خوب همونهایی رو هم که اذیت کردم تو بزرگسالی دوستان خیلی خوبی شدند برام ....
نه من فرق بچگی کردن و بدجنسی کردن رو خوب میدونم ....بیایید گاهی بچگی کنیم نه بدجنسی منظورم این بود.
زنده باشید
خدایا ! تو آنی که من می خواهم پس مرا آنی بساز که تو میخواهی.

آفلاین اجـاقـی

با سلام ودرود
دقیقا" همینطوره استاد گرامی  حق باشماست .انشاا... هیچوقت کسی رو نرنجونیم ودر قبال مسئولیتهامون شونه خالی نکنیم . ولی تو خلوت خودمون میتونیم بچگی کنیم . یا با دوستامون من یادمه یه بار که کوه رفته بودیم موقع برگشت هوا بسیار عالی بود ویک آن حس دویدن به من ودوتا دوستام دست داد گفتند بدویم گفتم بدویم سه تایی دویدیم کلی کیف داد بچگی کردن تو کوه با دوستام عالی بود بقیه کلی بهمون خندیدند و تشویقمون کردند یه مسیری رو دویدیم دوباره با دو برگشتیم سرجامون حس خوبی بود بچگی کردیم هر سه تائیمونم یاد ترانه باز باران افتاده بودیم چون نم بارونم بود .........نتیجه تو خلوتتون بچگی کنید در کنار بچه هاتونم بچگی کنید اونوقت میبینید چقدر لذت داره بخصوص که بچه هاتون بیشترم خوشحال میشن با یه بابا یا مامان کودک بازی کنند ..
با سپاس

سلام

 خانم شاهی خوش به حالتون... کوه و دویدن و ...

به این حس، نُستالوژی میگند، اینکه انسان نسبت به کودکی و خاطرات آن و ... احساس خوب و دلتنگی کنه.
تعریف واژه ی نوستالژی : "به کلمات و جملاتی که یاد آور خاطرات تلخ یا شیرین گذشته که عامل ایجاد یک حس خاص در انسان (حس هایی مانند عشق ، نفرت، محبت ،حسرت، زندگی و...) هستند را نوستالژی گویند".

من هم فکر می کنم منظور جناب آقای احسانی ، از حرکات بچه گانه همون بدون فکر عمل کردن (مثل کارهای بچه گانه ای که کودکان به خاطر کم تجربگی و بچگی انجام میدند) باشه، نه حرکات کودکانه. و خب بله درست می فرمایند وقتی یک کودک کارهای بچه گانه انجام بده میگذارند به حساب کم تجربگیش و می بخشنش. اما اگه ما اون کار رو انجام بدیم خب انتظار بیشتری از ما میره.
خب خیلی از اشتباهات از روی بدجنسی نیست، گاهی واقعا انسان ها اشتباه می کنند.
mahak2 - بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین pooneh

سلام

 خانم شاهی خوش به حالتون... کوه و دویدن و ...

به این حس، نُستالوژی میگند، اینکه انسان نسبت به کودکی و خاطرات آن و ... احساس خوب و دلتنگی کنه.
تعریف واژه ی نوستالژی : "به کلمات و جملاتی که یاد آور خاطرات تلخ یا شیرین گذشته که عامل ایجاد یک حس خاص در انسان (حس هایی مانند عشق ، نفرت، محبت ،حسرت، زندگی و...) هستند را نوستالژی گویند".

من هم فکر می کنم منظور جناب آقای احسانی ، از حرکات بچه گانه همون بدون فکر عمل کردن (مثل کارهای بچه گانه ای که کودکان به خاطر کم تجربگی و بچگی انجام میدند) باشه، نه حرکات کودکانه. و خب بله درست می فرمایند وقتی یک کودک کارهای بچه گانه انجام بده میگذارند به حساب کم تجربگیش و می بخشنش. اما اگه ما اون کار رو انجام بدیم خب انتظار بیشتری از ما میره.
خب خیلی از اشتباهات از روی بدجنسی نیست، گاهی واقعا انسان ها اشتباه می کنند.
سلام سرکار خانم اندیشه عزیزو گل
حقیقت امر همینه منم حرفهای شما و استاد احسانی عزیز رو تایید میکنم میگم باید مسئولیت کارامونو بپذیریم
با سپاس و درودبرشما
خدایا ! تو آنی که من می خواهم پس مرا آنی بساز که تو میخواهی.

آفلاین آیلان

با سلام خذدمت همگی
از این متن خیلی خوشم اومد مرحبا
واقعا بعضی وقتا آدمها دوست دارند در دوران کودکی باقی بمونند و اصلا بزرگ نشوند چون بزرگ که میشی می فهمی چقدر دنیا بیرحمه و این بیرحمی رو تا وقتی کودکی نمیفهمی و همه چیز رو با درک ناکلمل خودمون می سنجیم
کاش بزرگی وجود نداشت اگه دقت کنید انسانهای بزرگ هم بیشتر از انسانهای معمولی اذیت می شوند
سامانه اطلاعات مالیاتی سام                                                         Emails are not allowed

آفلاین asena

دلبسته به سکه های قلک بودیم
دنبال بهانه های کوچک بودیم
رویای بزرگ شدن خوب نبود
ای کاش تمام عمر کودک بودیم
ایشالله همیشه کودک درونتون شاد وسرحال وشیطون باشه
الهی نه من آنم که زفیض نگهت چشم بپوشم
نه تو آنی که گدا را ننوازی به نگاهی
در اگربازنگرددنروم بازبه جایی
پشت دیوار نشینم چوگدابرسر راهی

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - بدینوسیله من رسماً از بزرگسالی استعفا می دهم - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
بچه ها بلد نیستن نقاب بذارن، همونی هستن که باید باشن، خود واقعیشون، نه تو یه قالب که جامعه میپسنده، فرقشون با آدم بزرگا اینه.

 بچه که بودیم وقتی بارون میومد میرفتیم زیر بارون و صورتمون رو رو به آسمون می کردیم و دستامون رو باز میکردیم و با تمام وجود بارون رو حس میکردیم، انگار می خواستیم بارون همه بدی ها رو بشوره و ببره، اما الان نگرانیم که خیس نشیم که ظاهرمون بهم ریخته شه، میریم زیر چتر سیاه و تا جایی که می تونیم سرمون رو پایین میگیریم که نکنه قطره ای آب بپاشه به کفش و شلوارمون.

 هر کی از کنارمون رد میشد با صدای بلند سلام می کردیم و لبخند رو لبامون بود چون پاک بودیم و قلب صافی داشتیم، اما الان آشناهامون رو مبیبنیم راهمون رو کج می کنیم و فرض می کنیم ندیدیمش، چون قلبمون خط خطی شده.

 بچه که بودیم با یه شکلات انقد خوشحال میشدیم و با تمام حواس می خوردیمش و احساس میکردیم دیگه هیچی از این خوشمزه تر نیست، اما حالا دیگه هیچی واسمون مزه نداره.

 بچه که بودیم غم فردا رو نداشتیم، تو حالا زندگی میکردیم، گذشت می کردیم، شاد می کردیم و شاد میشدیم.
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین مرضیه زهری

دلفان عزیز وسایر دوستان سلام

من از  بزرگسالیم استعفا نمیدم

بنده میخوام اعتراف کنم L-)

با این تفاصیر شما پس کودکم /با اینکه بزرگم ;)

آخه هنوز خودمم . بزرگ شدم اما بچه ام(یا بهتر بگم کودک درونمو هنوز دارم)/اون  زیر بارون رفتنه وبه آسمون نگاه کردنه  تازه  نگفتی  زبون بیرون آوردنو چشیدن قطره های بارون  وخوندن شعر باز بارا با ترانه ...   یا  گنجشکک اشی مشی... بارون میاد جر جر...اونم چی اینجا که خیلی بارونه 
  اوف، سلام بلند کردنه  (گرچه بعضیا چپ چپ نگاه میکنند ومیگن زشته دختر نکن ^o^)آروم اومدنو بلد نیستی

هنوز که هنوزه وقتی مادرم از جایی میاد باید برم کیفشو نگاه کنم ببیننم چی آورده (زشته؟)و...

 البته یه کوچولو غم فردا رو میخورم

این حرکاتو میشه همه جا انجام داد واما گویا نباید کرد/که افت شخصیته/که سبکیه /ودور از ادبه و...

الان خودمونیم نسبت به این حرکات بنده چه تفکری دارید؟؟
هرگز نشه فراموش

آفلاین آیلان

با سلام به مرضیه عزیزم
نظر من اینه :
زنده باشی خانمی ،همیشه شاد و با طراوت و با همین حس قشنگ زندگی کن ،می دونی مهم زندگی کردن زیباست مهم اینه که خودت چه برداشتی از زندگیت میکنی و خودت تا چه حد از خودت راضی باشی مهم اینه مهم اینه که ساده باشی و ساده زندگی کنی دلی نشکنی و...همین کارایی که تو گفتی رو بکنی
زنده باشی خانمی
سامانه اطلاعات مالیاتی سام                                                         Emails are not allowed


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter
 

anything