Google

* آخرین فعالیتهای دسته جمعی توسط اعضای تالار تخصصی

موج مثبت


سپیدار سیستم


آموزش حسابداري جهت مصاحبه و استخدام


گپ وخنده


ختم قرآن ویژه ماه مبارک رمضان


انجمن کوهنوردی و طبیعت گردی متا


یاران محک


کاربازی-بازی کار


دفتر جناب آقای کیانی


دفتر جناب آقای فریدون مظفر نژاد


حسابداری تک کاربره IR




veryhot_post - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا نویسنده موضوع: داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز  (دفعات بازدید: 414095 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2535 : ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۸:۳۰ »
عشق تا پای جان
روزی مرد ثروتمندی همراه دخترش مقدار زیادی شیرینی و خوردنی به مدرسه شیوانا آورد و گفت اینها هدایای ازدواج تنها دختر او با پسر جوان و بیکاری از یک خانواده فقیر است.

شیوانا پرسید: چگونه این دو نفر با دو سطح زندگی متفاوت با همدیگر وصلت کرده اند؟

مرد ثروتمند پاسخ داد: این پسر شیفته‌ی دخترم است و برای ازدواج با او خودش را عاشق و دلداده نشان داده و به همین دلیل دل دخترم را ربوده است. درحالی که پسر یکی از دوستانم، هم نجیب است و هم عاقل، با اصرار می‌خواهد با دخترم ازدواج کند اما دخترم می‌گوید او بیش از حد جدی نیست و شور و جنون جوانی در حرکات و رفتارش وجود ندارد. اما این پسر بیکار هرچه ندارد دیوانگی و شور و عشق جوانی‌اش بی‌نظیر است. دخترم را نصیحت می‌کنم که فریب نخورد و کمی عاقلانه‌تر تصمیم بگیرد اما او اصلا به حرف من گوش نمی‌دهد. من هم به ناچار به ازدواج آن دو با هم رضایت دادم.

شیوانا از دختر پرسید: چقدر مطمئن هستی که او عاشق توست؟

دختر گفت: از همه بیشتر به عشق او ایمان دارم!

شیوانا به دختر گفت: بسیار خوب بیا امتحان کنیم. نزد این عاشق و دلداده برو و به او بگو که پدرت تهدید کرده اگر با او ازدواج کنی حتی یک سکه از ثروتش را به شما نمی‌دهد. بگو که پدرت تهدید کرده که اگر سرو کله‌اش اطراف منزل شما پیدا شود او را به شدت تنبیه خواهد کرد.

دختر با خنده گفت: من مطمئنم او به این سادگی میدان را خالی نمی‌کند. ولی قبول می‌کنم و به او چنین می‌گویم. چند هفته بعد مرد ثروتمند با دخترش دوباره نزد شیوانا آمدند. شیوانا متوجه شد که دختر غمگین و افسرده است. از او دلیل اندوهش را پرسید.

دختر گفت: به محض اینکه به او گفتم پدرم گفته یک سکه به من نمی‌دهد و هر وقت او را ببیند تنبیه‌اش می‌کند، فوراً از مقابل چشمانم دور شد . از این دهکده فرار کرد. حتی برای خداحافظی هم نیامد.

شیوانا با خنده گفت: اینکه ناراحتی ندارد. اگر او عاشق واقعی تو بود حتی اگر تو هم می‌گفتی که دیگر علاقه‌ای به او نداری و درخواست جدایی می‌کردی، او هرگز قبول نمی‌کرد. وقتی کسی چیزی را واقعا بخواهد با تمام جان و دل می‌خواهد و هرگز اجازه نمی‌دهد حتی برای یک لحظه آن چیز را از دست بدهد. اگر دیدی او به راحتی رهایت کرد و رفت مطمئن باش که او تو را از همان ابتدا نمی‌خواسته و نفع و صلاح خودش را به تو ترجیح داده است. دیگر برای کسی که از همان ابتدا به تو علاقه‌ای نداشته ناراحتی چه معنایی می تواند داشته باشد؟


آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2536 : ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۷:۰۱ »
به سلامتي اون پسري كه







10سالش بود باباش زد تو گوشش هيچي نگفت







20 سالش شد زد تو گوشش هيچي نگفت







30 سالش شد زد تو گوشش زد زير گريه







باباش گفت چرا گريه ميكني؟







گفت اخه اون وقتا دستت نميلرزيد


آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2537 : ۱۰ مهر ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۹:۳۶ »
من دارم سعي ميكنم همرنگ جماعت شوم







اما...







ميشه كمكم كنيد؟







اي جماعت شما دقيقا چه رنگي هستيد؟


آفلاین mojan

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2538 : ۱۳ مهر ۱۳۹۲ - ۱۰:۰۲:۵۶ »
من دارم سعي ميكنم همرنگ جماعت شوم

اما...

ميشه كمكم كنيد؟


اي جماعت شما دقيقا چه رنگي هستيد؟

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بي رنگ بي رنگم

بيا بگشاي  در ، بگشاي  دلتنگم ....
هر ديداري در زندگي ما توسط نيروي الهي طرح شده است و اگر ما به سمت غريبه اي سوق داده مي شويم ، حتما بايد چيزي از او بياموزيم .

آفلاین كياني

  • کاربر باسابقه
  • *****
  • index - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
  • تعداد ارسال: 815
  • متا امتیاز 48425 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به كياني
  • رای برای مدیریت : 15
  • تدبیر، هنر ایجاد نظر بدون دشمن‌تراشی است
  • تخصص: دانشجوي حسابداري
  • سمت: كارآموز
  • سپاس شده از ایشان: 230
  • سپاس کرده از دیگران: 156
xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2539 : ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۴:۰۷:۲۲ »
> پند استاد به دانشجوهای قدیمی....
>
> گروهى از فارغ التحصیلان قدیمى یک دانشگاه که همگى در حرفه خود آدم هاى موفقى شده بودند، با همدیگر به ملاقات یکى از استادان قدیمى خود رفتند. پس از خوش و بش اولیه، هر کدام از آنها در مورد کار خود توضیح می داد و همگى از استرس زیاد در کار و زندگى شکایت می کردند. استاد به آشپزخانه رفت و با یک کترى بزرگ چاى و انواع و اقسام فنجان هاى جورواجور، از پلاستیکى و بلور و کریستال گرفته تا سفالى و چینى و کاغذى (یکبار مصرف) بازگشت و مهمانانش را به چاى دعوت کرد و از آنها خواست که خودشان زحمت چاى ریختن براى خودشان را بکشند.
> پس از آن که تمام دانشجویان قدیمى استاد براى خودشان چاى ریختند و صحبت ها از سر گرفته شد، استاد گفت: «اگر توجه کرده باشید، تمام فنجان هاى قشنگ و گران قیمت برداشته شده و فنجان هاى دم دستى و ارزان قیمت، داخل سینى برجاى مانده اند. شما هر کدام بهترین چیزها را براى خودتان می خواهید و این از نظر شما امرى کاملاً طبیعى است، امّا منشاء مشکلات و استرس هاى شما هم همین است. مطمئن باشید که فنجان به خودى خود تاثیرى بر کیفیت چاى ندارد. بلکه برعکس، در بعضى موارد یک فنجان گران قیمت و لوکس ممکن است کیفیت چایى که در آن است را از دید ما پنهان کند.
> چیزى که همه شما واقعاً مى خواستید یک چاى خوش عطر و خوش طعم بود، نه فنجان. امّا شما ناخودآگاه به سراغ بهترین فنجان ها رفتید و سپس به فنجان هاى یکدیگر نگاه مى کردید. زندگى هم مثل همین چاى است. کار، خانه، ماشین، پول، موقعیت اجتماعى و …. در حکم فنجان ها هستند. مورد مصرف آنها، نگهدارى و دربرگرفتن زندگى است. نوع فنجانی که ما داشته باشیم، نه کیفیت چاى را مشخص می کند و نه آن را تغییر می دهد. امّا ما گاهى با صرفاً تمرکز بر روى فنجان، از چایى که خداوند براى ما در طبیعت فراهم کرده است لذت نمی بریم.
> خداوند چاى را به ما ارزانى داشته نه فنجان را. از چایتان لذت ببرید. خوشحال بودن البته به معنى این که همه چیز عالى و کامل است نیست. بلکه بدین معنى است که شما تصمیم گرفته اید آن سوى عیب و نقص ها را هم ببینید. در آرامش زندگى کنید، آرامش هم درون شما زندگى خواهد کرد...
>
>> --
> لحظه ها عریانند بر تن لحظه ی خود جامه اندوه مپوش...
>
>
سامانه اطلاعات مالیاتی سام
هر کس آنچنان می میرد که زندگی می کند

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2540 : ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۴:۱۰ »
دلتنگی قصه همیشگی ست. امروز هم زیر چتر تنهایی ام جایت خالی بود!!

آفلاین آزاده پرتو

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2541 : ۲۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۶:۳۶ »
دلتنگی قصه همیشگی ست. امروز هم زیر چتر تنهایی ام جایت خالی بود!!
من به سرزمين دلتنگي تو تبعيدم.
خدایا بفهمانم بی تو چه میشوم ، ولی نشانم نده
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ...
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=46

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2542 : ۲۹ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۴:۵۹ »
من به سرزمين دلتنگي تو تبعيدم.
مرسی عزیزم

آفلاین آزاده پرتو

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2543 : ۲ آذر ۱۳۹۲ - ۰۸:۳۶:۱۲ »
هروقت داشتی بازی رو میباختی یه لبخند کوچیک بزن

تا حریفت به بُردش شک کنه !

خدایا بفهمانم بی تو چه میشوم ، ولی نشانم نده
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ...
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=46

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2544 : ۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۵:۱۰ »
آن ترینها ، تنهاترین هستن

آفلاین آزاده پرتو

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2545 : ۴ آذر ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۲:۲۴ »
درسهای بـزرگی که می تـوان از مورچـه ها آموخـت

مورچه ها را در نظر بگیرید. آیا باور می کنید که این موجودات کوچک می توانند به ما یاد بدهند که چطور باید زندگی بهتری داشته باشیم؟ از رفتار مورچه ها می توانیم چهار درس مهم بگیریم که به ما برای داشتن زندگی بهتر کمک می کنند.

 درس اول: مورچه ها هیچوقت تسلیم نمی شوند. آیا متوجه شده اید که چطور مورچه ها همیشه به دنبال راهی برای رد شدن از موانع هستند؟ انگشتتان را در راه یک مورچه قرار دهید و آن را دنبال او بکشانید، یا حتی روی او. مدام به دنبال راهی برای عبور از انگشت شما خواهد بود.

هیچوقت یکجا نمی ایستد و گیج نمی ماند. هیچوقت دست از تلاش بر نمی دارد و عقب نمی کشد. همه ما باید یاد بگیریم که اینچنین باشیم. همیشه موانعی در زندگی ما وجود دارد. چالش این است که دست از تلاش برنداریم و به دنبال راه های جایگزین برای رسیدن به اهدافمان باشیم.
درس دوم: مورچه ها همه تابستان به فکر زمستان هستند. داستان قدیمی گنجشک و مورچه را یادتان هست؟ در اواسط تابستان، مورچه ها به شدت مشغول جمع کردن آذوقه برای زمستان خود هستند، در حالی که گنجشک برای خود خوش می گذراند.

مورچه ها می دانند که در تابستان، اوقات خوش برای همیشه نمی ماند. بالاخره زمستان می آید. این درس خیلی خوبی است. وقتی زندگی خوب می شود، نباید مغرور شوید و تصور کنید که هیچوقت زندگیتان با شکست رو به رو نخواهد شد. با دیگران با ملاطفت و مهربانی رفتار کنید. برای روزهای سخت پس انداز کنید و به فکر آینده باشید و یادتان باشد که اوقات خوب همیشه نیستند اما انسان های خوب همیشه هستند.

 درس سوم:مورچه ها همه زمستان به فکر تابستان هستند. وقتی با سرمای طاقت فرسای زمستان مواجه می شوند، همیشه به خودشان یادآور می شوند که این همیشگی نخواهد بود و بالاخره تابستان فرا می رسد و با اولین اشعه های خورشید تابستان، مورچه ها بیرون می آیند و آماده کار و تلاش و تفریح هستند.

وقتی ناراحت و افسرده هستید و وقتی تصور می کنید مشکلات تمامی ندارند، خوب است که به خودتان یادآور شوید که این نیز می گذرد. اوقات خوش فرا می رسد و خیلی مهم است که همیشه رویکردی مثبت به زندگی داشته باشید.

 درس چهارم: مورچه ها هر چه از توانشان بر می آید را انجام می دهند. مورچه ها چه مقدار غذا در تابستان جمع می کنند؟ هرچقدر که بتوانند! این الگوی خیلی خوبی برای کار است. هر چه که از دستتان برمی آید را انجام دهید. یک مورچه نگران این نیست که مورچه دیگر چقدر غذا جمع کرده است.
عقب نمی کشد و به این فکر نمی کند که چرا باید اینقدر سخت تلاش کند. از حقوق کم خود هم شکایت نمی کند. آنها فقط سهم شان را از کار انجام می دهند. موفقیت و خوشبختی معمولاً در نتیجه 100% به دست می آید، یعنی همه آنچه که در توان دارید را به کار گیرید. اگر به اطرافتان نگاه کنید، افراد موفقی را می بینید که با هر چه در توانشان هست زحمت می کشند.

پس:

1. عقب نکشید.
2. به فکر آینده باشید.
3. مثبت اندیش باشید.
4. تا منتهای توان خود تلاش کنید.

و یک درس دیگر هم هست که می توانید از مورچه ها یاد بگیرید. آیا می دانستید که مورچه ها می توانند شیئی با 20 برابر وزن خود حمل کنند؟ شاید ما هم همینطور باشیم. ما می توانیم سختی ها را به دوش بکشیم و حجم کارهای سخت و زیاد را مدیریت کنیم. دفعه بعد که چیزی موجب ناراحتی تان شد و تصور کردید که قادر به تحمل آن نیستید، دلسرد نشوید. به آن مورچه کوچک فکر کنید و یادتان باشد که شما هم می توانید وزن بیشتری را به دوش بکشید!
خدایا بفهمانم بی تو چه میشوم ، ولی نشانم نده
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ...
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=46

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2546 : ۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۵:۳۶ »
گر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم

آفلاین آزاده پرتو

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2547 : ۶ آذر ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۰:۴۳ »
گر مدیر بودم یکی از شرایط ثبت نام را عشق می گذاشتم اگر دبیر ریاضی بودم عشق را با عشق جمع می کردم اگر معمار بودم قصری از عشق می ساختم اگر سارق بودم فقط عشق می دزدیدم اگر بیمار بودم تنها شربتی که می نوشیدم فقط شربت عشق بود اگر درجه دار بودم فقط به عشق سلام می دادم اگر پلیس بودم هرگز عشق را جریمه نمی کردم اگر خلبان بودم در اسمان عشق پرواز می کردم اگر دبیر ورزش بودم به بچه ها می گفتم با عشق نرمش کنید اگر خواننده بودم فقط از عشق می خواندم اگر ناخدا بودم همیشه در ساحل عشق لنگر می انداختم اگر نجار بودم عشق را قاب می گرفتم
سلام
متنتون خيلي قشنگ بود البته تو دنياي امروز متاسفانه قداست عشق رو از بين بردند و خيلي لوثش كردند.
خدایا بفهمانم بی تو چه میشوم ، ولی نشانم نده
خدایا هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ...
http://irmeta.com/meta/index.php?action=sgroups;sa=view;gid=46

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2548 : ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۳:۲۶ »
این روزها می گذرند اما ،


من از این روزها نمی گذرم

آفلاین حبیبی

xx - داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز - متا
پاسخ : داستان ها و خاطرات و مطالب زیبا و پند آموز
« پاسخ #2549 : ۲۰ آذر ۱۳۹۲ - ۱۰:۲۶:۰۳ »
یک دقیقه سکوت


به خاطر تمام آرزوهایی که در حد یک فکر کودکانه باقی ماندند...


به خاطر امیدهایی که به ناامیدی مبدل شدند..


به خاطر شب هایی که با اندوه سپری کردیم...


به خاطر قلبی که زیر پای کسانی که دوستشان داشتیم له شد...


به خاطر چشمانی که همیشه بارانی ماندند...


به احترام کسانی که شادی خود را با ناراحت کردنمان به دست آوردند...


به خاطر صداقت که این روزها وجودی فراموش شده است...

به خاطر محبت که بیشتر از همه مورد خیانت واقع گردید...

برای احساسی که همواره نادیده گرفته شد...


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter

xx
پیشنهاد سورت مطالب

نویسنده DELFAN

1 پاسخ ها
1599 مشاهده
آخرين ارسال ۱۶ آبان ۱۳۹۱ - ۱۱:۵۹:۱۰
توسط DELFAN
xx
عکسهائی مربوط به خاطرات گذشته

نویسنده A.Ehsani

55 پاسخ ها
16883 مشاهده
آخرين ارسال ۲۷ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۳:۰۰:۲۶
توسط حبیبی
xx
معرفی آپلود سنتر های مناسب برای اشتراک گذاری مطالب و عکس

نویسنده nikpar

1 پاسخ ها
1356 مشاهده
آخرين ارسال ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۱:۰۳
توسط کـوکـبـی
xx
خاطرات تلخ و شیرین دوستان متایی در این بخش(خاطره نویسی)

نویسنده elahe

22 پاسخ ها
11847 مشاهده
آخرين ارسال ۱۷ اسفند ۱۳۹۰ - ۰۶:۵۶:۴۲
توسط m.amiri
wireless
زیبا پرستی و علاج آن(۱)

نویسنده darkshine1391

4 پاسخ ها
1599 مشاهده
آخرين ارسال ۱۶ آذر ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۳:۲۰
توسط آیلان
xx
آخر داستان قهوه تلخ لو رفت؟

نویسنده DiYakO

0 پاسخ ها
1818 مشاهده
آخرين ارسال ۱۶ آبان ۱۳۸۹ - ۱۷:۴۳:۵۵
توسط DiYakO
 

anything