با سلام
خاطره های من بیشتر بر میگردد به ضیافت و سور وسات
عموی من آبادان زندگی می کرد خیابان عروسی
یکی از خاطرات خوش من در آبادان , رفتن به سینما تاج البته نه به خاطر سینما
بلکه به خاطر مغازه پاکستانی که جنب سینما بود و انواع و اقسام خوراکی های تند را داشت
که یکی از بهترین آنها سامبوسه بود متاسفانه غیر از آنجا تا کنون سامبوسه ای به آن خوش طعمی
به مذاق نازنینم خوش نیامد.
اما بگوییم از آبادان:
یک روز صبح یک انگلیسی توی یک کوچه به یک آبادانی برمیخوره و به خاطر اینکه بتواند
سر صحبت را باز کنه رو میکنه به آبادانیه میگه اوه شما هم که پالایشگاه دارید
تو چه مدت اونو ساختین .
آبادانیه که مرد انگلیسی جلو دیدش رو برای دیدن پالایشگاه گرفته بود با دست کنار زد
و با تعجب گفت : :o
مو که الان رفتم نون بگیرم نبود بچه ها چه سریع ساختنش ;D