نميدونم گاهي تنهايي رو خوب درك ميكنم...حتي از كسي كه دور و برش شلوغه ...ولي ته دلش يه آدم تنها و بيكسه
ميفهمم
ميفهمم ميخاد حرف بزنه و از آرزوها و دلمشغوليهاش بگه ...نميدونم شايدم قبلا به كسي ام گفته ولي درك نشده...
.گاهي يه زخم عاطفي و حل نشده هميشه همراته و با وجود ثروت و رفاه و موقعيت تحصيلي بالا ... بازم يه چيزي هست از ازدرون بهت نهيب ميزنه...
گاهي نياز داري يكي حالتو بپرسه..
نميدونم...
براش قيافه گرفتم..كسي كه دم به دقيقه از تنهايي به مامانش زنگ ميزنه...سعي ميكنه كه بگه چقد پولداره و حتي حسابي كه شركت براي واريز حقوق باز كرده رو تو اين 2سال چك نكرده چون نياز بهش نداشته
....اصلا به من چه....
نميخام به من بگه درداشو...نميخام......