چرا شريعتي پيـامكـي شد؟
پژمان موسوي
Emails are not allowed
«هیچ وقت نه کسی رو ببخش نه بدیهايش رو فراموش کن. بذار سر فرصت دهنشو سرویس کن»! (دکتر علی شریعتی با اعصاب داغون)...حتما شما هم مثل من در طول ماههاي گذشته، پيامكهايي را به نقل از دكتر علي شريعتي دريافت كردهايد كه همگي در يك ويژگي مشترك هستند:
طنز! نه فقط پيامكها كه تقريبا تمامي فضاهاي دنياي مجازي و شبكههاي اجتماعي سرشار است از جملاتي اين چنين؛ جملاتي كه كسي نميداند از چه زماني و چرا اين چنين بيپروا دكتر علي شريعتي را نشانه رفتهاند و شخصيت او را به طنز درآوردهاند. سخن هم البته صرفا از شريعتي نيست چرا كه اين كار با شخصيتهايي مثل كوروش و... هم صورت ميگيرد ولي شدت و كيفيت جملات نسبت داده شده به شريعتي، با هيچ كدام از اين شخصيتها قابل مقايسه نيست. سال قبل وضعيت اما متفاوت بود. در آن زمان جملاتي كه به غلط به شريعتي نسبت داده ميشد، حاوي مضامين بلند انساني بود و تنها لحن كلام آغشته به طنز بود و از همين رو هم بود كه سوسن شريعتي دختر دكتر علي شريعتي در يادداشتي كه همان زمان درباره اين موضوع نوشته بود به اين نكته اشاره كرده بود كه مگر «چه کیفیتی در نگاه و نوع زندگی و شخصیت این متفکر وجود دارد که باعث میشود بنویسند و به گردن او بیندازند؟» او همچنين با دقتي ژرف و ريزبيني خاصي كه همواره در نوشتههايش است،اضافه كرده بود كه: «این جملات تنها شباهت به یک حال و هوا دارند، به نوعی نثر، نوعی نگاه، نوعی موقعیت. هرکس هر چه دل تنگش میخواهد میگوید و به او نسبت میدهد و این دلتنگیها غالبا از جنس عشق است و دین و سیاست و عبور از خط ممنوع و...». امروز اما صحنه متفاوت است، بسيار هم متفاوت. امروز از آن دلتنگيها خبري نيست و هر آنچه هست طنز است و هجو. آن روز اگر هر كس هر چه دل تنگش ميخواست ميگفت، امروز جملات و عباراتي اين چنين است كه جاي آن را گرفته است: «Aidjwp qmgdatg rdmg rmhda , hmpa gmpam tdgatm mpdawg gwpa amgd adg جمله بالا چيست؟ از سخنان گوهر بار دكتر علي شريعتي كه متاسفانه قبل از گفتن دكمه «Shift+alt» را فشار ندادند» !جملات و عباراتي كه بر خلاف ظاهر ساده شان، خبر از يك تحول عميق فرهنگي ميدهند و نميتوان به آساني از كنار آن عبور كرد.فرضيهها البته زياد است: ميتوان فرض كرد كه عده اي در ابتدا در يك اتاق فكر دور هم نشستهاند و با قصدي قبلي، تلاش براي تخريب دكتر شريعتي را اين بار از اين زاويه طراحي كرده اند.مي توان فرض كرد كه كاملا اتفاقي و بر حسب تصادف،فرد يا افرادي با اين فكر كه اين كار ممكن است «بامزه» باشد، دست به يك چنين اقدامي زدهاند و كارشان به قول معروف «گرفته است»، ميتوان فرض كرد كه مخالفين شريعتي حال يا از طيف سنت گرايان يا از طيف منتقدين گرايشهاي مذهبي با اين كار به نوعي خواستهاند شريعتي را به عنوان يك چهره محبوب ملي- ديني، از اعتبار بيندازند و دهها فرض كردهاي ديگر... ميتوان هم جور ديگري به صحنه نگاه كرد: نسل امروز ايران از قهرمان پروري و اسطورهسازي خسته شده است و ديگر نميخواهد مثل پدرانش به دنبال قهرمان باشد بلكه ميخواهد خود، قهرمان زندگياش باشد و براي «فرديت» خود بيش از هر چيزي اعتبار و احترام قائل باشد. حتي اگر اينگونه هم به صحنه نگاه كنيم و قضيه را اينگونه هم ببينيم، باز هم نميتوانيم از رواج پيامكهايي اين چنيني و ساختن جملاتي با آن مضامين دفاع كنيم بلكه ميتوانيم رواج اين پديده را دوران گذار كوتاهي ببينيم كه نسل امروز ايران به زودي سپرياش خواهد كرد و قدم در راهي خواهد گذارد كه هر چه باشد، بيشك در آن از توهين و تحقير خبري نيست. مطمئن باشيد...
12 مرداد 1391 - روزنامه دنیای اقتصاد