Google

* آخرین فعالیتهای دسته جمعی توسط اعضای تالار تخصصی

موج مثبت


سپیدار سیستم


آموزش حسابداري جهت مصاحبه و استخدام


گپ وخنده


ختم قرآن ویژه ماه مبارک رمضان


انجمن کوهنوردی و طبیعت گردی متا


یاران محک


کاربازی-بازی کار


دفتر جناب آقای کیانی


دفتر جناب آقای فریدون مظفر نژاد


حسابداری تک کاربره IR




veryhot_post - مناسبت ها - متا نویسنده موضوع: مناسبت ها  (دفعات بازدید: 45680 بار)

0 کاربر و 1 مهمان درحال دیدن موضوع.

آفلاین اجـاقـی

xx - مناسبت ها - متا
*بمناسبت میلاد امام رضــــــا علیه السلام*
« پاسخ #30 : ۲۶ مهر ۱۳۸۹ - ۱۷:۵۶:۱۴ »



میلاد ضامن آهو  امام رضا علیه السلام بر همگان خجسته باد


reza1 - مناسبت ها - متا

پروانه ها، بال زنان و شادی کنان، شاعرانه ترین پروازشان را بر گرد شمع شبستان هشتم دنیا، آغاز می کنند. خورشید، شور و التهاب شگفتی را در وجود خویشتن احساس می کند. ماه، از همیشه زیباتر می شود و نگاهش را میهمان سرور و سرسبزی می سازد. درختان با خرسندی به سیمای آفتاب می نگرند و به شادمانی می پردازند. کاینات غرق نورند. فرشته ها و آدمیان مسرورند. همگان مشتاق طلوع روی اویند. همه می خواهند سیب خوشبوی وجود او را ببویند. همه می خواهند شکفتن گل والای وِلا را در دنیا ببینند و گلبرگی از نور و نوازش و شفاعت او بچینند. آری، ای سید گل ها، ای مولا، ای سبزه زار سر زندگی و صفا، ای علی بن موسی الرضا علیه السلام ، قدوم پاک تو، حضور همه زیبایی ها را بیمه می کند. دست های مهربان لطف تو، برترین سایه بان دل ها و دیده های ماست. ای امام، خجسته میلاد روشنایی بخش تو، بر همه هستی مبارک و فرخنده باد.


 
گنبد زرد
1_09z - مناسبت ها - متاغرق نور است و طلا
گنبد زرد رضا
بوی گل، بوی گلاب
می رسد از همه جا

مثل یک خورشید است
می درخشد از دور
شده از این خورشید
شهر مشهد پر نور

چشمها خیره به او
قلبها غرق دعاست
بر لب پیر و جوان
یا رضا یا رضاست

ای خدا کاش که من
یک کبوتر بودم
روی این گنبد زرد
شاد می آسودم

می زدم بال و پری
دور تا دور حرم
از دلم پر می زد
ماتم و غصه و غم

6px0qu - مناسبت ها - متا

بالاترین مرتبه خردمندی این است که انسان خودش را بشناسد

امام رضا علیه السلام  بحارالنوار352/72
mahak2 - مناسبت ها - متا
دفتر تلفن مشاغل سامانه پیام کوتاه ویژه اعضای دفتر تلفن مشاغل

آفلاین fatima.asemuni

xx - مناسبت ها - متا
پیام تبریک
« پاسخ #31 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۰۰:۰۸:۵۳ »
در باغ ولایت گل خوشبوست رضا / سروچمن گلشن مینوست رضا

نومید مشو زدرگه احسانش  / زیرا به جهان ضامن اهوست رضا

میلاد هشتمن نور ولایت، تبریک و تهنیت

آفلاین A.Ehsani

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : پیام تبریک
« پاسخ #32 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۲:۵۲ »
آشنايى با امام رضا عليه السلام
همان گونه كه در جدول ديدى ، امام رضا (ع)، هشتمين امام از اين پيشوايان پاك و گرامى است. امام رضا (ع) تنها امام از اين عزيزان است كه قبر مطهرش در ايران قرار دارد كه شيعيان براى زيارت آن همواره به آن جا مى روند. آيا مى دانى زيارتگاه امام در كدام شهر است؟
در پايين نيز نقشه اى آورده ايم كه محل دفن امام در آن مشخص شده است.آيا مى دانى زيارتگاه امام در كدام شهر است؟

iran - مناسبت ها - متا

پيرامون آن شهر درجايى ديگر از اين سايت با تو سخن گفته ايم، در اينجا لازم است مطالبى را درباره امام رضا (ع) بدانى .
نامهاى امام
امام رضا(ع) در سال 148 هجرى قمرى يعنى حدود (1250) سال پيش در شهر مدينه به دنيا آمد. پدر ايشان امام موسى بن جعفر(ع)، يعنى امام هفتم شيعيان و مادرشان بانويى بزرگوار و خردمند به نام (تكتم) يا (نجمه) بود. امام رضا(ع) در همان سالى زاده شد كه پدربزرگ ايشان، يعنى حضرت امام جعفر صادق(ع)، به شهادت رسيد.
نام ايشان (على ) است، ولى بر اساس شيوه اى كه در ميان اعراب مرسوم است، به وى (ابوالحسن) مى گفتند. اين گونه اسمها را (كنيه) مى نامند. علاوه بر نام و كنيه، گاه عنوان ديگرى نيز به افراد مى دهند كه آن را (لقب) مى گويند. امام هشتم داراى لقب هاى متعددى است. از جمله معروف ترين اين القاب، (رضا)، (عالم آل محمد)، (غريب الغرباء)، (شمس الشموس) و (معين الضعفاء) است. ناميدن هر فرد به اين نامها، يعنى اسم، كنيه و لقب دليل خاصى دارد. گفته اند كه وى را به اين جهت (رضا) لقب داده اند كه خدا از او راضى است.
دوران كودكى و جوانى امام در مدينه گذشت. اخلاق نيكو، دانش فراوان، ايمان و عبادت بسيار از ويژگى هايى بود كه امام را مشخص مى ساخت.
شخصيت اخلاقى امام
از خوش اخلاقى امام سخن بسيار گفته اند. در اين جا به چند نمونه آن توجّه كن و ببين كه امام در برخورد با مردم به چه نكات ريزى دقّت مى كرده است. همه اينها براى ما درس (چگونه زيستن) است:
ـ هيچ گاه با سخن خود، ديگران را آزار نداد.
ـ سخن هيچ كسى را قطع نكرد.
ـ به نيازمندان بسيار كمك مى فرمود.
ـ با خدمتگزاران خود بر سر يك سفره مى نشست و غذا مى خورد.
ـ هميشه چهره اى خندان داشت.
ـ هرگز با صداى بلند و با قهقهه نمى خنديد.
ـ هنگام نشستن، هرگز پاى خود را در حضور ديگران دراز نمى كرد.
ـ در حضور ديگران هرگز به ديوار تكيه نمى زد.
ـ به عيادت بيماران مى رفت.
ـ در تشييع جنازه ها شركت مى جست.
ـ از مهمانان خود، شخصا پذيرايى مى كرد.
ـ وقتى بر سر سفره اى مى رسيد، اجازه نمى داد تا به احترام او از جاى برخيزند.
ـ به پاكيزگى بدن، موى سر و پوشاك خود بسيار توجه داشت.
ـ بسيار بردبار و صبور و شكيبا بود.
اينها گوشه اى از اخلاق امام بود. آيا با داشتن اين اخلاق و رفتار نبايد خدا از او راضى و خرسند باشد؟ و آيا سزاوار نيست كه او را (رضا) بنامند؟
آيا كسى كه خدا از او خشنود است، مردم از او خرسند نيستند؟ اين گونه هست كه نام (رضا) براى آن امام بزرگوار برازنده و سزاوار است.
امام در نگاه شاعران
از همان دوران امام رضا(ع)، شاعران و نويسندگان در وصف بزرگوارى آن حضرت بسيار سروده اند و نوشته اند و هريك به گونه اى آن امام را به نيكى وصف كرده اند. شنيدنى است كه شاعرى بود به نام (ابونواس) كه در سرودن بسيار توانايى داشت. به او گفتند: تو درباره همه چيز شعر گفته اى ، كوه و دشت و شراب و موسيقى را در اشعار خود ستوده اى ، اما شگفتا كه در باره موضوع مهمى مانند شخصيت والاى امام رضا سكوت كرده اى ! در حالى كه تو ايشان را خوب مى شناسى و با اخلاق و رفتار و بزرگوارى حضرت آشنايى كامل دارى . ابونواس ابتدا در پاسخ گفت: به خدا سوگند، تنها بزرگى او مانع از انجام اين كار شده است، چگونه كسى چون من، درباره شخصيت برجسته اى همچون امام رضا(ع) شعر بسرايد؟ آن گاه شعرى گفت كه چكيده معنى آن چنين است:
از من نخواهيد كه او را بستايم، من را توان آن نيست تا انسانى را مدح كنم كه جبرئيل خدمتگزار آستان پدر اوست.
شاعران فارسى زبان نيز در باره امام رضا(ع) سروده هاى فراوانى دارند. ما گزيده اى از اين اشعار را در جاى ديگرى از اين سايت فراهم آورده ايم كه مى توانى با انتخاب اينجا آن را ببينى .
شخصيت معنوى امام
گفتيم كه امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوى و پرداختن به امور عبادى نيز برجسته بود. روايتها و داستانهاى بسيارى از اين جنبه زندگى امام در كتابهاى تاريخى نقل شده كه شنيدن آن براى همه ما جالب است. ما وقتى مى بينيم كه امام ما و پيشوايى كه او را به رهبرى خود پذيرفته و زندگى او را الگوى خود قرار داده ايم، اين چنين عبادت مى كند و اين گونه به مسائل عبادى توجه دارد، خود نيز ناگزيريم كه همان شيوه را پيروى كنيم و از همان روش درس بياموزيم.
در اينجا به چند نمونه از نكاتى كه تاريخ نويسان در اين زمينه مورد توجّه قرار داده اند اشاره مى كنيم...
ـ شبها كم مى خوابيد و بيشتر شب را به عبادت مى پرداخت.
ـ بسيارى از روزها را روزه مى گرفت.
ـ سجده هايش بسيار طولانى بود.
ـ قرآن بسيار تلاوت مى كرد.
ـ به نماز اول وقت پايبند بود.
ـ بجز هنگام نماز هم به مناجات به خدا انس داشت.
در كتابهاى تاريخ و حديث، از امام رضا عليه السلام دعاهاى فراوانى نقل شده كه ما بخشى از آن را در جاى ديگرى از اين سايت گرد آورده ايم. اينجا را كليك كن تا با شيوه دعا كردن امام آشنا شوى .

دوست عزيز من!
حتما مى دانى كه پرداختن به اين مسائل به معنى گوشه گيرى نيست و نمازخواندن و روزه داشتن و تلاوت قرآن نبايد سبب رها كردن مسؤوليتهاى اجتماعى شود. زندگى امام رضا(ع)، خود بهترين نمونه براى اين امر است. اگر با ما باشى و دنباله اين متن را بخوانى و در ديگر بخشهاى اين سايت نيز گشت و گذار كنى ، خواهى ديد كه امام رضا(ع) كه در زمان خود بيشتر از هر كس ديگرى عبادت مى كرد و نماز مى خواند و روزه مى گرفت، نه تنها از مسؤوليتهاى بزرگ اجتماعى گريزان نبود، بلكه پيوسته به امور مسلمانان اهتمام داشت و توجه به آن را يكى از بزرگترين رسالتهاى خويش مى دانست. پذيرفتن ولايتعهدى در آن شرايط خاص، يكى از آشكارترين نمونه هاى اين امر است.
شخصيت علمى امام
امام رضا(ع) جايگاه علمى ويژه اى داشت. او از دانشى سرشار بهره مند بود و اين برجستگى علمى او در رويارويى با دانشمندان اديان و مذاهب ديگر، بهتر آشكار مى شد. جلسات و محافلى كه علما و دانشمندان مختلف گرد هم مى آمدند و به بيان ديدگاهها و نظرات خويش مى پرداختند، در آن زمان رونق خاصى داشت. حاكمان آن عصر، گاه براى جلوه دادن شكوه دربار خويش، گاه به منظور گرايش دانشمندان به دربار، و زمانى براى اين كه بر عقيده كسى چيره شوند، در كنار مجالس ديگر، به برگزار كردن نشستهاى علمى نيز مى پرداختند. اين محافل كه به جلسات (مناظره) معروف بود، بهترين مكان براى ابراز شايستگى هاى علمى افراد به شمار مى رفت.
در عصر امام رضا (ع)، آن گاه كه همه دانشمندان جمع مى شدند و به گفت و گو مى پرداختند و سرانجام در پاسخ ديگران فرو مى ماندند، دست به دامان امام رضا(ع) مى شدند تا بر حقانيت مطلب خويش گواهى دهند.
در بالا گفتيم كه يكى از مهم ترين و معروف ترين لقب هاى امام رضا (ع)، (عالم آل محمد) است. اين كه از ميان همه امامان شيعه، حضرت امام رضا به اين لقب شهرت يافته است، خود دليل برجستگى آن امام از جهت دانشهاى رايج در زمان خويش و يافتن فرصت براى آشكارسازى آن علوم مى باشد.
اباصلت كه يكى از ياران امام است، از برادرزاده امام رضا (ع) روايتى نقل مى كند كه خواندنى است. با توجه به اين روايت تو هم مى توانى بفهمى كه اين لقب حضرت از كجا آمده است. او مى گويد:
امام موسى بن جعفر(ع) به فرزندانش مى فرمود: برادرتان، على بن موسى (يعنى امام رضا)، عالم آل محمد است... نيازهاى دينى خود را از وى فرا بگيريد و آن چه را به شما آموزش مى دهد، به ياد داشته باشيد، زيرا پدرم امام صادق(ع) بارها به من مى فرمود: عالم آل محمد در نسل توست و اى كاش من مى توانستم او را ببينم.
شنيدن اين دو حديث هم حتما براى تو جالب است. يكى از زبان شيرين خود امام است و ديگرى را يكى از ياران حضرت نقل كرده است....... حديث نخست اين است:
در حرم پيامبر(ص) مى نشستم و دانشمندان مدينه هرگاه در مسأله اى با مشكل روبرو مى شدند و از حلّ آن ناتوان مى ماندند، به سوى من رو مى آوردند و پاسخ مى گرفتند.
... و حديث دوم را عبدالسلام هروى نقل كرده كه در بيشتر نشستهاى علمى امام حاضر بوده است.
هيچ كسى را از امام رضا (ع) داناتر نديدم و هر دانشمندى كه او را ديده به دانش برتر او گواهى داده است. در نشستهايى كه گروهى از دانشوران و فقيهان و دانايان اديان گوناگون حضور داشتند، بر تمامى آنها چيره شد، تا آن جا كه همه آنان به ناتوانى علمى خود و برترى امام اعتراف كردند و گواهى دادند.
يكى از نكاتى كه در بررسى شخصيت علمى امام مورد توجه همگان قرار گرفته و آن را بازگو كرده اند، اين است كه امام رضا (ع) با هر گروهى به زبان خودشان سخن مى گفت و به تعبير اباصلت، شيواترين و داناترين مردم به هر زبان و فرهنگى بود. اباصلت كه خود اين سخن را مى گويد، از اين تسلط امام به زبانهاى مختلف شگفت زده مى شود و اين تعجّب خود را به امام اظهار مى نمايد و امام در پاسخ مى فرمايد:
من حجت خدا بر مردم هستم. چگونه مى شود چنين فردى زبان آنان را درك نكند؟ مگر نشنيده اى كه اميرالمؤمنين على (ع) فرمود: به ما (فصل الخطاب) داده اند، و آن چيزى نيست، جز آشنايى با زبان ديگران.
اينها همه، نمونه اى از شخصيت علمى امام است. در كتابهاى تاريخى كه به بررسى ابعاد مختلف زندگى امام رضا(ع) پرداخته اند، اين نكات به صورت گسترده مورد بحث قرار گرفته و رخدادهاى متعددى كه گواه برترى علمى امام است، بازگو شده است.
شخصيت سياسى امام
تمام عمر امام رضا(ع)، چه آن زمان كه هنوز به مقام امامت نرسيده بود و چه آن گاه كه پس از شهادت پدر بزرگوارش حضرت امام موسى كاظم(ع)، مسئوليت امامت و رهبرى شيعيان را بر عهده داشت، در زمان حكومت عباسيان بود.
عباسيان با ادعاى انتساب به پيامبر اكرم(ص)، و با بهره گيرى از احساسات مردم بر ضد امويان، توانستند آنان را از حكومت كنار بزنند و خود بر تخت فرمانروايى مسلمانان بنشينند. با سركوب امويان، آنان ديگر قدرت و توانى نداشتند كه خطر مهمى براى عباسيان به شمار روند. عباسيان تنها خطر براى حكومت خود را شيعيانى مى دانستند كه با فرمانبرى از امامان معصوم، حاكمان آن روزگار را ناحق مى شمردند و مى كوشيدند تا آنان را از حكومت ساقط كنند.
بنابراين، دشمن شماره يك حاكمان عباسى ، امامان شيعه بودند و به همين دليل است كه همه امامانى كه در روزگار اين حاكمان ستمگر مى زيستند، به دست آنان به شهادت رسيدند.... عباسيان ستم پيشه به اندازه اى بر شيعيان فشار آوردند و آنان را مورد تهديد و شكنجه و آزار و تبعيد و آوارگى قرار دادند كه حتى تاريخ نويسان نيز از بازگو كردن آن دچار شرمندگى شده اند.
در نمودار پايين نشان داده ايم كه امام رضا(ع) با چه كسانى از حاكمان عباسى هم دوره بوده است.

abbasi - مناسبت ها - متا

ده سال از دوران امامت حضرت رضا(ع)، با حكومت هارون همزمان بود. در اين ده سال، موقعيت مناسبى براى مبارزه علنى و رسمى براى امام رضا(ع) پديد نيامد و بيشتر تلاش سياسى امام به صورت پنهانى رهبرى مى شد، اما در گوشه گوشه سرزمينهاى مسلمانان جنبشها و قيامهاى پياپى شيعيان، حكومت عباسى را به تنگ آورده و هارون در برخورد با آنها دچار سردرگمى شده بود. به اين گفت و گو كه ميان هارون و يكى از درباريان قدرتمند وى رد و بدل شده است توجّه كن:
_ اى هارون! اين على بن موسى است، كه بر جاى پدر خويش تكيه زده و امامت و رهبرى شيعيان را از آن خود مى داند. چه بايد كرد؟
_ آن خطايى كه در كشتن پدرش موسى مرتكب شديم براى ما بس است! يعنى مى خواهى تمام آنان را بكشم؟! مگر مى شود؟
اما... در ميان همه حاكمان عباسى ، مأمون چهره اى ديگر داشت. او كه برادر خود، امين را كشت تا خود به حكومت برسد، در برخورد با شيعيان و به ويژه شخص امام رضا(ع) از راهى ديگر وارد شد و شيوه اى ديگر را در پيش گرفت.
در اين جا خوب است به چند نمونه از اظهار نظر تاريخ نويسان درباره شخصيت پيچيده مأمون آگاه شوى تا دريابى كه امام رضا(ع) با چه انسان مرموزى روبرو بوده است.
يكى مى گويد:
مأمون از نظر دورانديشى ، اراده قوى ، بردبارى ، دانش، زيركى ، بزرگى ، شجاعت و جوانمردى از همه عباسيان برتر بود.
ديگرى مى نويسد:
مأمون در عين حال كه در مجالس عيش و نوش شركت مى جست، به كتاب و فلسفه و بحث و جدل و مناظره علمى و مباحث فقهى و... علاقه شديد داشت!
ديگرى مى گويد:
گاهى مانند يك ديندار دلسوز، مردم را به علت كوتاهى در نماز و فرو رفتن در لذات و پيروى از شهوات و... نكوهش مى كرد و آنان را از عذاب الهى مى ترساند، و زمانى خودش در بزم خوشگذرانى و مجالس عيش و نوش شركت مى نمود.
يكى هم چنين اظهار مى دارد:
مأمون زيرك ترين حاكمان عباسى و داناترين ايشان به فقه و كلام بود.
... و از اين يك بشنو كه مى گويد:
مأمون روزى ادعاى تشيع مى كرد و وجودش را لبريز از دوستى و عشق به على (ع) نشان مى داد و در فاصله اى اندك، نقاب از چهره برمى گرفت و تا آن جا پيش مى رفت كه حاضر نبود در مجلس او حتى از عنصر تبهكار و جلادى همچون حجاج بن يوسف، خرده بگيرند.
آيا همزمانى با چنين موجود پيچيده و ابهام آلودى كه تلاشى جز پايدارى بيشتر حكومت عباسى ندارد، اما در همان حال، بزرگترين مخالف خود، يعنى شخص امام رضا(ع) را به ولى عهدى خويش برمى گزيند، آسان است؟
به هرحال، مأمون با اين خصوصياتى كه داشت، پس از رسيدن به قدرت، و به منظور پايدار ساختن اركان حكومت خود، تصميم گرفت با امام رضا(ع) به گونه اى ديگر برخورد نمايد. پس، براى امام نامه نوشت و حضرت را به ولى عهدى خود منصوب كرد. امام ابتدا از پذيرش اين امر خوددارى فرمود، اما پيگيرى و پافشارى مأمون و خوددارى امام، به آن جا انجاميد كه مأمون دو تن را به نمايندگى از سوى خود كه در خراسان بود، روانه مدينه كرد و آنان در نزد امام هدف خود را چنين بيان كردند:
مأمون ما را مأمور كرده كه شما را به خراسان ببريم.
امام هم كه شيوه هاى حاكمان را مى شناخت و مى دانست مأمون كه از كشتن برادر خود پروا ندارد، از اين تصميم خود دست بردار نيست، ناگزير از ترك مدينه شد.
هجرت امام به خراسان
امام رضا(ع) هنگامى كه خود را ناچار به سفر يافت، براى اين كه ناخرسندى خود را از اين سفر اعلام فرمايد، چندين بار در كنار حرم مطهر پيامبر اكرم(ص) حضور يافت و به گونه اى به زيارت پرداخت كه همگان فهميدند اين سفر مورد رضايت امام نيست.
يكى از شاهدان اين ماجرا نقل مى كند كه امام را در حال زيارت ديدم، نزديك رفتم و براى اين كه امام در آستانه سفر است به ايشان شادباش گفتم، اما حضرت چنين پاسخ داد:

مرا به حال خود بگذار! من از جوار جدم پيامبر(ص) خارج مى شوم و در غربت از دنيا خواهم رفت!
پس از آن هم، امام همه اقوام و نزديكان خود را فراخواند و در جمع ايشان فرمود:

بر من گريه كنيد! زيرا ديگر به مدينه بازنخواهم گشت.

اين امر نشان مى دهد كه امام با نقشه شوم مأمون آشنا بوده، ولى راهى جز پذيرفتن تصميم وى نداشته است.
بارى ، امام به همراه فرستادگان مأمون مدينه را پشت سرگذاشته، رهسپار خراسان شد، جايى كه مأمون در آن جا مى كرد.
بنا به فرمان مأمون، مسير امام از مدينه تا خراسان، به گونه اى تعيين گرديد كه مردم شهرهاى شيعه نشين از ديدار امام محروم شوند. زيرا اگر شيعيان موفق مى شدند از نزديك امام خود را زيارت كنند و با ايشان ديدار نمايند و از سخنان آن حضرت بهره مند شوند، بيش از پيش به وى ارادت مى يافتند و اين خود خطر بزرگى براى حكومت مأمون به شمار مى آمد. بنابراين، شهرهاى كوفه و قم از مسير سفر امام حذف گرديد. اما در اين كه امام از كدام مسير به خراسان و شهر مرو رسيده است، ميان تاريخ نويسان اختلاف است. خلاصه مسيرهايى كه براى اين سفر نقل شده از اين قرار است:
1 ـ مدينه، بصره، اهواز، فارس (شيراز)، اصفهان، رى ، سمنان، دامغان، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
2 ـ مدينه، بصره، اهواز،اصفهان، كوه آهوان، سمنان، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
3 ـ مدينه، بصره، اهواز،اصفهان، يزد، طبس، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
4 ـ مدينه، بصره، اهواز، فارس (شيراز)، كرمان، طبس، نيشابور، توس، سرخس، مرو.
اگر به اين نقشه مراجعه كنى ، مى توانى مسير سفر تاريخى امام را بهتر در ذهن بسپارى .
حديث سلسلة الذهب
امام رضا(ع) در اين سفر تاريخى ، هر جا كه توانست كوشيد تا مردم را با اسلام، قرآن، تشيع، اخلاق اسلامى ، آرمانهاى دينى و احكام مذهبى آشنا سازد. از جمله مهمترين فرازهاى اين سفر، توقف امام در نيشابور و سخن تاريخى ايشان در جمع گروه بسيارى از مردم و حديث شناسان اين شهر است.
آشنايى با اين سخن و حديث امام براى همه ما جالب است.
اين حديث به (سلسلة الذهب) شهرت دارد. دليل اين نامگذارى را خواهى دانست. اما بهتر آن است كه نخست، با چگونگى بيان حديث و اصل آن آشنايى پيدا كنى :
دو تن از حديث شناسان نيشابور خدمت امام رضا(ع) رسيده، گفتند:
اى بزرگوار!
اى بازمانده از دودمان امامان!
اى سلاله پاك پاكان!
اى فرزند پيامبر!
به حق پدران و اجداد پاك و نياكان نيكومقام سوگندت مى دهيم كه پرده را بردارى ، رخسار خود را به ما نشان دهى و حديثى از نياكان خود را براى ما بازگو فرمايى ... تا خاطره اى فراموش نشدنى از شما داشته باشيم.
امام كاروان را از حركت بازداشت، پرده هودج را كنار زد...
انبوه جمعيت مى كوشيدند تا خود را به امام نزديك كنند...
اما آنان كه حديث مى نوشتند از مردم خواستند كه آرام باشند تا آنان بتوانند سخن امام را بشنوند و آن را براى تاريخ ثبت كنند و به يادگار بنويسند.
آن گاه امام چنين فرمود:
پدرم بنده شايسته خدا، موسى بن جعفر،
از پدرش جعفر بن محمد،
و او از پدرش محمد بن على ،
و او از پدرش على بن الحسين،
و او از پدرش حسين بن على ،
و او از پدرش على بن ابى طالب،
نقل كرده كه از پيامبر(ص) شنيده است،
و پيامبر از جبرئيل دريافت كرده
كه خداوند فرموده است:
كلمه لا اله الا الله دژ استوار من است. هر كس كه وارد آن دژ شود از عذاب من ايمن خوهد بود.
گوشها شنيدند و قلمها نوشتند... در ميان مردم همهمه افتاد. دهها هزار مرد و زنى كه اين سخن را دريافتند آن را براى يكديگر باز مى گفتند... كاروان امام به راه افتاد، اما حضرت ندا در داد و آن را از رفتن بازداشت و فرمود:
با شرايط آن... و من از شرطهاى آن هستم.
امام در اين حديث بسيار كوتاه و فشرده، نكات بسيار بلندى را بيان فرموده است. به اين نكات توجه كن:
1 ـ اهميت مسأله توحيد و محور بودن آن در انديشه اسلامى .
2 ـ پيوستگى معارف خاندان امامت به شخص پيامبر اسلام(ص) و به سرچشمه وحى .
3 ـ پيوند گسست ناپذير توحيد با رهبرى .
4 ـ تثبيت امامت حضرت رضا عليه السلام و ردّ ديدگاه كسانى كه به امامت ايشان باور نداشتند.
اما چرا اين حديث را (سلسلة الذهب) ناميده اند؟
وقتى جمله اى از كسى نقل مى شود، گاه چندين نفر در بازگو كردن آن نقش دارند و آن را از قول كسان ديگر روايت مى كنند. اين افراد را در اصطلاح علم حديث، (سلسله سند حديث) مى گويند. مثلاً در همين حديث، كه امام رضا(ع) اين سخن را از قول پدران خود نقل مى فرمايد، اين افراد، سلسله سند اين حديث ناميده مى شوند. از آن جا كه همه اين افراد، امامان عزيز ما شيعيان هستند، اين حديث در تاريخ به عنوان حديثى كه همه سلسله سند آن طلايى و زرّين هستند معروف شده است و آن را (سلسلة الذهب، يعنى رشته طلايى ) نام داده اند.
اين حديث از آن زمان كه از زبان مبارك امام شنيده شد، همواره مورد توجه و عنايت حديث شناسان، تاريخ نويسان و هنرمندان بوده است. تا كنون نيز هنرمندان آن را به شيوه هاى مختلف نوشته و عرضه كرده اند. با انتخاب اينجا مى توانى چندين تابلو را كه اين حديث را در آن نوشته اند، ببينى .
امام رضا عليه السلام در خراسان
به هرترتيب، امام رضا(ع) وارد شهر مرو، مقر حكومت مأمون شد. مأمون مجلسى آراست و در آن امام را در مراسمى رسمى ، به ولى عهدى خود منصوب كرد. حضرت در آن مجلس، حكم مأمون را گرفته، بر آن يادداشتى نوشت و با تيزبينى و درايتى كه برخاسته از مقام امامت ايشان بود، به ارزشهاى والاى اسلامى اشاره نمود و در برابر دسيسه اى كه مأمون چيده بود با ياد و نام اهل بيت عليهم السلام، حقانيت ايشان و تصريح به عمر كوتاه خود، فهماند كه اين منصب را با انگيزه شخصى نپذيرفته و تنها عامل قبول اين سمت، پافشارى مأمون بوده است.
برخوردهاى حكيمانه امام با اين مسأله، چه در طول سفر و چه در ايام اقامت در مرو، سبب شد تا بر خلاف پندار مأمون، امام بيش از گذشته در ميان مردم شناخته شود و در دل ايشان جاى گيرد.. اين امر موجب اين شد كه مأمون در فاصله اى نه چندان دراز، از ترفند شكست خورده خود احساس ناراحتى كند و در انديشه محدود ساختن فعاليت هاى امام و حتى از ميان بردن ايشان فرو رود.
يكى از نشانه هاى اين امر، جلوگيرى وى از برپايى نماز عيد فطر به امامت حضرت رضا عليه السلام است.
دو تن از شاهدان، واقعه را چنين روايت كرده اند:
عيد فطر فرا رسيد... مأمون _ شايد _ به دليل بيمارى ، به امام رضا(ع) پيام داد كه نماز عيد را به جاى وى برپا دارد. امام، بر پايه آن چه قبلاً شرط كرده بود كه در مراسم حكومتى دخالت نكند، از قبول اين امر خوددارى ورزيد. اما مأمون پيك فرستاد كه هدف از اين پيشنهاد، تثبيت امر ولايت عهدى شماست و دوست دارم مردم به اين وسيله اطمينان پيدا كنند كه ولايتعهدى را براستى پذيرفته اى !
امام پيشنهاد وى را پذيرفت به اين شرط كه نماز را همچون جدّش رسول خدا (ص) برپا دارد. مأمون هم قبول كرد و دستور داد تا نظاميان و درباريان و همه مردم صبح روز عيد نزديك خانه امام گرد هم آيند و امام را از منزل تا محل نماز همراهى نمايند.
امام از خانه خارج شد، در حالى كه خود را خوشبو ساخته، عبايى بر دوش انداخته، عمامه اى بر سر نهاده، عصايى در دست گرفته و با پاى برهنه، با گامهايى استوار رهسپار شد تا نماز عيد را بخواند. امام كه تكبير مى گفت، فرياد تكبير مردم در سراسر شهر طنين انداخت، نظاميانى كه سواره بودند از مركب پياده شدند، و همه به پيروى از امام، پاى خويش را برهنه ساختند.
فضل بن سهل، وزير زيرك مأمون، با ديدن اين صحنه، خود را به خليفه رساند و مأمون را از جوّ شهر آگاه ساخت و يادآور شد كه اگر اين گردهمايى ادامه يابد، جايگاه خليفه در ديدگاه مردم از ارجمندى مى افتد و همه دلها به امام مى گرود. پس مأمون نيز فرمان داد كه امام را از نيمه راه بازگرداندند و نماز اقامه نشد.
در بازگشت، امام با اندوه بسيار فرمود:
بارخدايا! اگر وضعيت كنونى جز با مرگ من دگرگون نمى شود، هم اينك در آن شتاب فرما!
شهادت امام رضا عليه السلام
مأمون كه روز به روز گرايش بيشتر مردم به امام رضا(ع) را مى ديد، در برابر هم مسلكان خود، يعنى خاندان عباسى هيچ بهانه اى نداشت. پس تصميم گرفت راهى بغداد شود تا از نزديك با ايشان به گفت و گو بنشيند.
اما آيا او در اين سفر چه ارمغانى براى آنان به همراه داشت؟
آيا مى توانست امام را از ولايتعهدى بركنار كند؟
آيا مى توانست بيعت گسترده اى كه از مردم گرفته بود، ناديده بگيرد؟
آيا مى توانست واكنش مردم به بركنارى امام را تحمل كند؟
آيا مى توانست در برابر ناخرسندى انبوه شيعيان و پيروان امام، دليل قانع كننده اى بياورد؟
اين جاست كه بارديگر مأمون چهره واقعى خود را نمايان مى سازد و به خشونت پنهان و سياست بازى روى مى آورد.
او نخست، وزيرش فضل بن سهل را مى كشد و بر جنازه او اشك مى ريزد و براى يافتن قاتلان او جايزه تعيين مى كند و آن گاه كه آنان را دستگير مى كنند، آنان شهادت مى دهند كه مأمون خود به اين كار فرمان داده است، اما او ناباورانه آنان را مى كشد.
سپس برنامه حذف امام رضا(ع) را دنبال مى كند، اما مى كوشد كه اين برنامه را به گونه اى عملى سازد كه دامان خود او از اين امر پاك نشان دهد. پس در راه سفر به بغداد، در توس توقف مى كند و در همان جا با خوراندن انار يا انگور زهرآلود به حضرت، امام رضا(ع) را مسموم مى سازد و مانند آن چه پس از قتل فضل بن سهل كرد، در اين جا نيز بر پيكر پاك امام اشك مى ريزد و حضرت را در كنار قبر پدر خود هارون الرشيد دفن مى كند.
امام رضا(ع) پيشتر، شهادت خود به دست مأمون را به برخى از ياران خود گوشزد كرده بود. از جمله يك بار به دو تن از اصحاب خويش فرموده بود:
اينك هنگام بازگشت من به سوى خدا فرا رسيده و زمان آن است كه به جدم رسول خدا(ص) و پدرانم بپيوندم. تومار زندگى ام به انجام رسيده است. اين حاكم خودكامه (مأمون) تصميم گرفته است كه مرا با انگور و انار مسموم به قتل برساند.
در ميان نقل قول هاى گوناگون درباره روز و ماه و سال شهادت امام رضا(ع)، مشهورتر آن است كه حضرت در روز جمعه، آخر ماه صفر سال 203 هجرى قمرى به شهادت رسيده، در حالى كه 55 سال از عمر مبارك امام سپرى شده است.
آيا مى دانى از آن تاريخ تا كنون چند سال مى گذرد؟
محل شهادت امام هم به گفته همه تاريخ نويسان، شهر توس و محل دفن ايشان نيز در باغ حميد بن قحطبه در سناباد بوده كه بعدها (مشهد الرضاـمحل شهادت امام رضا عليه السلام) نام گرفته و اينك به نام مشهد شهرت دارد.

آرى ... دوست عزيزم!
گويا چنين مقدّر بود كه فرزندى از نسل پاك پيامبر اكرم (ص) و امامى از امامان شيعه، در سرزمينى دور از مدينه پيامبر به شهادت رسد، تا مرقد نورانى اش قلب ميليونها انسان خداجوى دلباخته را به ولايت فراخواند و بارگاهش پناهگاه دلهاى شكسته اى باشد كه در اين سوى خاك در پناه آن مزار با شكوه به آرامش رسند.
سلام بر هشتمين امام پاك!
سلام بر هشتمين جانشين پيامبر!
سلام بر او....
آن گاه كه زاده شد...
آن گاه كه مظلومانه به شهادت رسيد..
و آن گاه كه در اوج عظمت و شكوه، گام بر صحنه رستاخيز گذارد.

منبع وب سایت امام رضا

http://www.imamreza.net

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - مناسبت ها - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : پیام تبریک
« پاسخ #33 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۰۹:۰۲ »
به صفای قدم شاه خراسان ، دیده را فرش کنیم، حمد این دولت خود را هله بر عرش کنیم.

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - مناسبت ها - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : پیام تبریک
« پاسخ #34 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۱:۲۴ »
داستان ضمانت امام رضا از آهو در نظر عامه مردم

6nsh9fn-45351 - مناسبت ها - متا

صيادی در بيابانی قصد شکار آهويی می‌کند و آهو شکارچی را مسافت معتنابهی به دنبال خود می‌دواند و عاقبت خود را به دامن حضرت علی بن موسی الرضا عليه السلام که اتفاقاً در آن حوالی تشريف‌فرما بوده است، می‌اندازد. صياد که می‌رود آهو را بگيرد، با ممانعت حضرت رضا عليه السلام مواجه می‌شود. ولی چون آهو را صيد و حق شرعی خود می‌داند، در مطالبه و استرداد آهو مبالغه و پافشاری می‌کند. امام حاضر می‌شود مبلغی بيشتر از بهای آهو، به شکارچی بپردازد تا او آهو را آزاد کند. شکارچی نمی‌پذيرد و به عرض می‌رساند: الا و بالله، من همين آهو را که حق خودم است، می‌خواهم و لاغير ... و آن وقت آهو به زبان می‌آيد و سخن گفتن آغاز می‌کند و به عرض امام می‌رساند که من دو بچه شيری دارم که گرسنه‌اند و چشم به‌راه‌اند که بروم و شيرشان بدهم و سيرشان کنم. علت فرارم هم همين است و حالا شما ضمانت مرا نزد اين ظالم بفرماييد که اجازه دهد بروم و بچگانم را شير دهم و برگردم و تسليم صياد شوم...
حضرت رضا عليه السلام هم ضمانت آهو را نزد شکارچی می‌فرمايد و خود را به صورت گروگانی در تحت تسلط شکارچی قرار می‌دهد. آهو می‌رود و به‌سرعت باز می‌گردد و خود را تسليم شکارچی می‌کند. شکارچی که اين وفای به عهد را می‌بيند، منقلب می‌گردد و آن گاه متوجه می‌شود که گروگان او، حضرت علی بن موسی الرضا صلوات الله عليه است. بديهی است فوراً آهو را آزاد می‌کند و خود را به دست و پای حضرت می‌اندازد و عذر می‌خواهد و پوزش می‌طلبد. حضرت نيز مبلغ معتنابهی به او مرحمت می‌فرمايد و به‌علاوه، تعهد شفاعت او را در قيامت نزد جدش می‌کند و صياد را خوشدل روانه می‌سازد. آهو هم که خود را آزاد شده حضرت می‌داند اجازه مرخصی می‌طلبد و به سراغ لانه و بچگان خود می‌دود...


1_________-______-www - مناسبت ها - متا
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - مناسبت ها - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : پیام تبریک
« پاسخ #35 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۱:۵۱ »
داستان ضمانت امام رضا از آهو بر طبق اسناد تاریخی

2010-08-25_08 - مناسبت ها - متا

از کتاب شريف نفيس مستطاب «عيون اخبار الرضا» تأليف منيف شيخ اجل امجد اعظم، ابوجعفر محمد بن علی بن بابويه قمي، معروف و ملقب به صدوق رضوان الله تعالی عليه

به روایت شکارچی:

 چون روز پنجشنبه برای زيارت رضا عليه‌السلام از او اجازه خواستم. گفت بشنو که درباره اين مشهد ( يعنی اين محل شهادت) با تو چه می‌گويم. در روزگار جوانی، نظر خوشی به طرفداران اين مشهد نداشتم و در راه، معترض زائران می‌شدم و لباس‌ها و خرجی و نامه‌ها وحواله‌هايشان را به‌ستيزه می‌ستاندم. روزی به شکار بيرون رفتم و يوزی را به دنبال آهويی روانه کردم. يوز همچنان به دنبال آهو می‌دويد تا به‌ناچار، آهو را به پای ديواری پناهيد و آهو ايستاد. يوز هم رو به رويش ايستاد ولی به او نزديک نمی‌شد.
هر چه کوشش کرديم که يوز به آهو نزديک شود يوز نمی‌جست و از جای خود تکان نمی‌خورد؛ ولی هر وقت که آهو از جای خود (کنار ديوار) دور می‌شد، يوز هم او را دنبال می‌کرد. اما همين که به ديوار پناه می‌برد، يوز باز می گشت تا آن که آهو به سوراخ لانه‌مانندی در ديوار آن مزار داخل شد. من وارد رباط [معنای اصلی آن جای نگهداری اسب برای مبارزه با دشمنان و مرزداری از حدود و ثغور مسلمانان است، و بعداً به معانی مختلفی از جمله کاروانسرا، خانقاه صوفيه، نقل شده است.] (تعبير جالبی از مزار حضرت رضا در آن عصر) شدم، و از ابی نصر مقری (که لابد قاری راتب قبر مطهر حضرت يا ديگر مقابر اطراف قبر و داخل رباط بوده است) پرسيدم: آهويی که هم الان وارد رباط شد کو؟ گفت: نديدمش.
آن وقت، به همان جايی که آهو داخلش شده بود درآمدم و پشگل‌های آهو و رد پيشابش [ادرار] را ديدم، ولی خود آهو را نديدم. پس با خدای تعالی پيمان بستم که از آن پس زائران را نيازارم و جز از راه خوبی و خوشی با آنان در نيابم. از آن پس، هر گاه که کار دشواری به من روی می‌آورد، وگرفتاری‌ای پيدا می‌کردم، بدين مشهد روی و پناه می‌آوردم، و آن را زيارت و از خدای تعالی در آن جا حاجت خويش را مسئلت می‌کردم و خداوند نياز مرا بر می‌آورد، ومن از خدا خواستم که پسری به من عنايت فرمايد. خدا پسری به من مرحمت فرمود، و چون آن پسربچه به حد بلوغ رسيد، کشته شد؛ من دوباره به مشهد برگشتم و از خدا مسئلت کردم که پسری به من عطا فرمايد و خداوند پسر ديگری به من ارزانی فرمود. هيچ گاه از خدای تبارک و تعالی در آن جا حاجتی نخواستم مگر آن که حق تعالی آن حاجت را برآورد و اين چيزی است از جمله برکات اين مشهد سلام الله علی ساکنه که بر شخص من آشکار شد و برای خودم روی داد.
حال ملاحظه بفرماييد که شيخ (ره) اين داستان را از که روايت می کند و اين واقعه برای که روی داده است و ناقل آن کيست؟
گوينده اصلی داستان که خود همان شکارچی بوده است، ايرانی پاک‌نهاد و آريايی نژاد و امير دلير و بزرگوار و نجيب و آزاده خراسانی خراسان، يعنی ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسي، معروف و مشهور و گردآورنده «شاهنامه ابومنصوری» است که او خود داستانش را برای حاکم رازی مصاحب و رازدار و مرد مورد اطمينان ابوجعفر عتبی، وزير نامدار سامانيان – در هنگامی که حاکم به رسالت و جهت تقديم پيامی از طرف عتبی به ابومنصور محمد بن عبد الرزاق طوسی لابد به نيشابور رفته و در آن جا بوده است- حکايت کرده و حاکم هم آن را برای ثقه جليل‌القدر ابوالفضل محمد بن احمد بن اسماعيل السليطی که از اجله مشايخ روايت صدوق است، روايت کرده و صدوق هم روايت را از شيخ خود سليطی نقل می‌فرمايد و اينک عين عبارت صدوق مشتمل بر اسانيد روايت و مقدمه حکايت را نقل می‌کند:
حدّثنا ابوالفضل محمد بن احمد بن اسمعيل السليطی (رض) قال سمعتُ الحاکم الرازی صاحب ابی جعفر العتبی يقول: بعثنی ابوجعفر العتبی رسولا الی ابی منصور بن عبد الرزاق، فلما کان يوم الخميس ... الخ؛ که بقيه را قبلاً به عرض خوانندگان گرامی رسانيد. (عيون اخبار الرضا، باب 73، ذکر ما ظهر للناس فی وقتنا من برکة هذا المشهد و استجابة الدعاء فيه).
به هر صورت، ظاهراً اصل داستان و روايتی که سبب ملقب ساختن حضرت امام علی بن موسی الرضا صلوات الله عليه به «ضامن آهو» شده است، بايد همين داستان باشد، و لا غير؛ و به قراری که ملاحظه فرموديد، داستان کاملاً واقعی و موجه و معمولی به نظر می‌رسد.


[spoiler]برگرفته از سایت شبکه امام رضا[/spoiler]
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

آفلاین اکبرزاده

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : پیام تبریک
« پاسخ #36 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۹:۴۵ »
عید میلاد هشتمین اختر تابناک ولایت بر نظام هستی مبارک باد


آفلاین اکبرزاده

xx - مناسبت ها - متا
مسموم شدن با انگور سمی
« پاسخ #37 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۱:۲۸ »
با سلام


مگر امام رضا (ع) نمیدانست که انگور سمی است پس چرا انگور سمی را تناول کرد؟


آفلاین Accpanel

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : مسموم شدن با انگور سمی
« پاسخ #38 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۳:۵۹ »

با سلام
ظرافت بحث، مستلزم دقت بسیاری است.

الف- تمام چهارده معصوم، با وجود علم گستردهشان به زوایای پنهان گفتارها، رفتارها و رخدادها، موظف به رعآیت ظاهر بودند؛ به گونهای که گویا مانند همهی مردم کوچه و بازار، از دانش غیبی بی بهرهاند.

مثلاً اگر شاکی و متهم به سرقتی را برای قضاوت نزد رسول خدا(ص) یا یکی از چهارده معصوم(ع) میآوردند، با اینکه آنها میدانستند که متهم واقعاً دزد هست یا خیر، اما – همان طور که پیامبر خود در حدیثی فرمود- موظف به رعآیت احکام ظاهری قضایی اسلام بودند؛ یعنی اگر شاکی میتوانست سارق بودن متهم را ثابت کند، سرقت ثابت می شد و سارق مجازات؛ در غیر این صورت، سارق رها میشد (البته تذکر دو نکته ضروری است:

در موارد بسیار بسیار اندکی، به خاطر اهمیت قضیه، چهارده معصوم(ع) ناگزیر به استفاده از این دانش غیبی خود میشدند.

امام زمان(عج) پس از ظهور، حکم به واقعیت مسائل و رخدادها خواهد کرد.)

بنابراین، در حدیث نیز آمده است: «اذا شاؤوا اعلموا»؛ یعنی آنان هر گاه اراده میکردند چیزی را بدانند، آن را میدانستند؛ نه این که در همه جا و همهی شرایط از همه چیز اطلاع داشتند. این احتمال وجود دارد که امام رضا(ع) لحظهای که انار یا انگور را در دهان خویش میگذاشتند، توجه به سمی بودن آن نداشتند؛ زیرا این موضوع از دانش غیبی است و گفتیم که آنان در شرایط معمولی از این دانش استفاده نمیکردند؛ چنان که گویی فاقد آن هستند. پس از فرو دادن چند دانه از انگور یا انار، احساس سوزش در درون خود کردند و فهمیدند که مسموم شدهاند؛ آن گاه رو به مأمون کردند و فرمودند: «به مقصودت رسیدی.»

منبع : حوزه
accpanel.ir           

دروازه ای به بی نهایت

هیچ وقت به گمان اینکه وقت دارید ننشینید زیرا در عمل خواهید دید که همیشه وقت کم و کوتاه است. (فرانکلین)

آفلاین vahid behzad

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : مسموم شدن با انگور سمی
« پاسخ #39 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۴:۲۳:۳۷ »
سلام

بنده غير از همه سوالهايي كه در مورد تاپيكهاي جديدي كه در قسمت عرفان و اسلام و ...توسط دوستاني چون آقاي اكبر زاده و..مطرح شده ،يه سوال دارم كه ترجيح ميدم ابتدا اينو بپرسم.اگه لطف كنيد و پاسخ بدين ممنون ميشم.

 ((زیرا این موضوع از دانش غیبی است و گفتیم که آنان در شرایط معمولی از این دانش استفاده نمیکردند؛))

در عبارت فوق نوشته كاربر بهمن مي خوام بدونم ،اين كلمه "گفتيم "را چه كسي و به چه استنادي گفته و همچنين يه نمونه از اين شرايط غير معمولي كه ائمه در آن از دانششان استفاده مي كردند رو بيان كنيد(با توجه به اينكه گفتيد در شرايط معمولي از اين دانش استفاده نمي كردند پس يعني در شرايط غير معمولي استفاده مي كردند.)

آفلاین اکبرزاده

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : مسموم شدن با انگور سمی
« پاسخ #40 : ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲۱:۵۶:۰۱ »
سلام بر شما

صاحب عصمت یعنی اینکه بر تمام نظام هستی اشراف دارد

ایشان احتیاجی به آموختن زبانهای متفرقه ندارد

ایشان احتیاجی به آموختن ریاضی ندارد

تمام علوم و مافیها نزد ایشان است

یعنی هر زمان که در خصوص موضوعی احتیاج به اطلاعی داشته باشد بلافاصله بر ایشان مکشوف میشود

وتمامی ائمه قاتل و زمان قتل و نحوه مقتول شدن خود را میدانستند

ولی به خاطر آنکه تسلیم محض بودند

از آنچه مقدر الهی بود استقبال مینمودند

البته این زبان الکن در شرح وجودی ایشان چون بال پشه ای است در مقابل یک اقیانوس

آفلاین سید علا سبزپوش

xx - مناسبت ها - متا
امروز روز دحوالارض (گسترش زمین)
« پاسخ #41 : ۱۱ آبان ۱۳۸۹ - ۰۹:۵۹:۱۱ »
ویژگی ها

روز بیست و پنجم ذیقعده، هم زمان با دحوالارض یعنی گسترش یافتن زمین است. در شب این روز نیز بر اساس روایتی از امام هشتم علیه السلام حضرت ابراهیم و حضرت عیسی علیهماالسلام به دنیا آمده اند. همچنین این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است. نیز روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش فراوان داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد.
معنای دحوالارض

«دَحو» به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کرده اند. منظور از دحوالارض (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب های حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود. این آب ها، به تدریج در گودال های زمین جای گرفتند و خشکی ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستی ها و بلندی ها یا شیب های تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها باران های سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و دره ها گستردند. اندک اندک زمین هایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن، «دَحو الارض» نام گذاری می شود.

از این روز، بخش هایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن نمود تا کم کم به شکل ربع مسکون امروزین درآید. مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد مکان کعبه شریف و بیت ا... الحرام بود.
برنامه های معنوی

زمین، گاهواره زندگی انسان و تمام موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه ها، دریاها، درّه ها، جنگل ها، چشمه ها، رودخانه ها، معادن و منابع گران بهایش، نشانه ای از نشانه های آفریدگار به شمار می آید که آن را گسترانیده است. روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:

1. روزه داشتن که ثواب هفتاد سال عبادت را دارد.

2. احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.

3. ذکر و دعا.

4. انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.

دحوالارض در قرآن

دحوالارض در کلام خدا (گیتی‌شناسی دحوالارض، مقدّمه خداشناسی)

به گفته مفسّرین، ایه شریفه «وَالْاَرْضَ بَعْدَ ذلِکَ دَحیها؛ و زمین را بعد از آن با غلتانیدن گسترش داد» (نازعات: 30) اشاره به دحوالارض دارد و «منظور از آن نیز این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آب‌های حاصل از باران‌های سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آب‌ها به تدریج در گودال‌های زمین جای گرفتند و خشکی‌ها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‌تر شدند تا به وضع فعلی درآمدند.»[5] و نخستین برآمدگی نیز که آشکار شد، کعبه بوده است.

در این‌باره در ایه دیگری به بیانی دیگر می‌خوانیم: «وَ هُوَ الَّذی مَدَّ الْاَرْضَ؛ و اوست کسی که زمین را گسترش داد». (رعد: 3)

در تفسیر این ایه نیز آمده است:

«خداوند زمین را به‌گونه‌ای گسترد که برای زندگی انسان و پرورش گیاهان و جانداران آماده باشد؛ گودال‌ها و سراشیبی‌های تند و خطرناک را به وسیله فرسایش کوه‌ها و تبدیل سنگ‌ها به خاک پر کرد و آنها را مسطح و قابل زندگی ساخت؛ درحالی‌که چین‌خوردگی‌های نخستین آن، به‌گونه‌ای بودند که اجازه زندگی به انسان را نمی‌دادند».[6]

بی‌گمان دحوالارض، نماد مهرورزی و رحمت پروردگار به بندگان خویش و سرآغاز آمادگی و فروتنی کره زمین برای زندگی و سکونت آدمیان بر روی آن بوده است. از این رهگذر پاسداشت دحوالارض، پاسداشت انبوهی از نعمت‌های بی‌پایان خداست که به تدریج بر چهره زمین ساخته و پرداخته شده است تا انسان‌ها، با آرامش بر روی این کره خاکی زندگی کنند.

یکی از برنامه های پیشنهادی در روز مبارک گسترده شدن زمین، خواندن دعای ویژه این روز است. در بخشی از این دعا، به مسئله دحوالأرض چنین اشاره شده است: «ای خدایی که خانه کعبه را گسترانیدی و دانه را شکافتی و سختی را برطرف ساختی، از تو می خواهم در این روز از روزهایت که حق آن را بزرگ نمودی، هر گرفتاری و مشکلی را برطرف سازی».
ما عاشق فهم و ادب ومعرفتیم،
ما خاک قدوم هر چه زیبا صفتیم،
http://math2easy.com

آفلاین اکبرزاده

xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : امروز روز دحوالارض (گسترش زمین)
« پاسخ #42 : ۱۳ آبان ۱۳۸۹ - ۱۳:۳۳:۴۹ »
در پی فرمایشات جناب سبزپوش عزیز

ماهیت دحوالارض از منظر علامه حسن زاده آملی
دین و اندیشه رجانیوز: آنچه در زندگی انسانها از اهمیت بسزایی بر خوردار است، پی بردن به حقیقت اشیا و فهم صحیح نسبت به موجودات است، و نیز معرفت پیدا کردن به کلام الهی در پرتو شناخت عمیق و دقیق موجودات پیرامون انسانها است. از جمله چیزهایی که ما را در رسیدن به این مقصود کمک می کند شناخت اوضاع فلکی است. که با بررسی دقیق آن، بطون بسیاری از آیات و روایات، خود را به ما نشان خواهد داد و اسرارشان بر ما مکشوف خواهد شد.

و آن اینکه اولا در عالم دوره هایی بواسطه انطباق وانفتاح معدل النهار و منطقه البروج اتفاق افتاده و بشر امروزی در حال گذراندن یک دوره از هزاران دوره ای است که بر پیشینیان گذشته، است.( چرا که لازمه علی الدوام بودن فیض الهی اقتضای آنرا دارد.) و نیز این دوره پایان دوره و خلقت بشری نخواهد بود. از جمله آثاری که بر آن مترتب است اثبات رجعت ، اثبات نکاح انسانهای اولیه این دوره با غیر محارم بر اساس مبانی علمی ونیز اثبات وجود انسانها در دوره های قبل و ادامه آنها در دوره های بعد است.

کلمات کلیدی: رتق و فتق؛ ادوار و اکوار؛ دحوالارض؛تولد و توالد؛

 مقدمه

از جمله آیات الهی  که در قرآن هم بارها بدان اشاره شده است، آسمان و افلاک می باشد که از دیر باز، حتی از زمان بشرهای اولیه مورد توجه بوده است، چرا که افلاک و اوضاع فلکی تاثیرات شگرفی بر زمین وموجودات زمینی دارند. تا جایی که ابن سینا در اشارات  و تنبیهات به نفع رسانی افلاک به زمین اشاره نموده است[1]، ویکی ازآن تاثیرات که در مباحث نجومی هم به  اثبات رسیده بالا آمدن آب می باشد که از قرار گرفتن ماه در مدار خاص حاصل می گردد.

از این رو منجمین را بر آن داشت تا تحقیقاتی در این زمینه انجام دهند، و به نتائج  قابل توجهی دست پیدا کنند.که بسیاری از این کشفیات سبب پیشرفت روند حیات بشری گردیده است. از جمله آن کشفیات دحوالارض(یعنی گسترده شدن زمین از بالاترین نقطه آن) است که از پیامدهای  حرکت اوضاع فلکی می باشد.

در این بین سوالات عدیده ای مطرح می شود، از این رو تحقیقات گسترده ای را می طلبد  که باید به آنها پاسخ داد، از جمله اینکه آیا ارتباطی بین دحوالارض و آیاتی همچون .. أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما[2]،«و اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها»[3]، و نیز:« یوم تبدل الارض غیر الارض»[4]،و... هست؟ و آیا با دحوالارض میتوان فهمید که نکاح انسانهای نخستین چگونه بود؟ و آیا قبل از دحوالارض ، انسانهای دیگری در زمین زندگی می کردند؟ واگر زندگی می کردند، خلقت دوباره انسانها را هم می توان از مصادیق رجعت (که در جوامع روایی ما وارد شده) بر شمرد؟

ولذا ما در این تحقیق در صدد پاسخگویی به این سوالات از منظر علامه حسن زاده آملی- که متخصص در علومی از جمله فلسفه، عرفان، نجوم، تفسیر، علوم غریبه، وبسیاری از علوم دیگر می باشند، هستیم.

معانی واژگان

1-  دحو

طبرسى: دحو و دحى به معنى بسط كردن و گستردن است:

جوهرى: دحو یعنی گستردن و غلطانيدن.[5]. ونيز به معنی توسعه[6] و گسترش و بزرگ شدن شكم و ا شل شدن و نيز غلطاندن  هم آمده است[7]. راغب آنرا به معنى از جاى كندن مى‏داند[8].  معنای دیگر آن با تمام قدرت پرتاب كردن است[9].

دحى از لغات مخصوصى است كه فقط در یک  آیه از قرآن آمده است. اگر «دحى» از «دحو» بمعناى بشدت پرتاب كردن باشد، نظر بمرحله نخستين خلقت و جدا شدن زمين از منشأ اصلى خود ميباشد. و اگر بمعناى گستردن و آماده كردن باشد، چنان كه نظر مفسّرين باستناد ظاهر لغت همين است، نظر به دوره‏ايست كه زمين- پس از گذشت دورآنهايى- سرد شده و سطح آن از مواد خاك و عناصر اوليه و آماده براى ظهور بركات و رحمت خداوند و زندگى گشته. و اگر همه معانى و مراحل منظور باشد، از اعجاز قرآن با برگزيدن چنين لغاتى در موارد خاص بعيد نيست[10].

دحو الارض به معنى بسط  وگسترش زمین[11] از مركز به اطراف است.[12] و منظور از «دحو الارض» اين است كه در آغاز تمام سطح زمين را آبهاى حاصل از بارانهاى سيلابى نخستين فرا گرفته بود اين آبها تدريجا در گودالهاى زمين جاى گرفتند و خشكيها از زير آب سر برآوردند و روز به روز گسترده‏تر شدند تا به وضع فعلى درآمد- و اين مسأله بعد از آفرينش زمين و آسمان روى داد[13].

مقصود دیگر از دحو الأرض، گسترش به سبب توليد مواليد می باشد، چون مرتبه‏ى مواليد در خلقت، بعد از مرتبه‏ى عناصر و آسمانهاست[14].

معنای مورد نظر علامه حسن زاده آملی درباره دحو الارض ،این است که با انطباق وانفتاح دو عظیمه معدل النهار و منطقه البروج ،آب که تمام زمین را فرا گرفته بود، فروکش خواهد کرد و خشکی گسترش پیدا می کند[15]. بحث تفصیلی آن در ذیل همین مقاله خواهد آمد

2-واژه تولد

تولد، به موجوداتی که بدون پدر و مادر خلق شده باشد اطلاق می شود[16].  و نیز به معنی حیوان و موجود زنده ای که بدون پدر و مادر باشد نیز اطلاق می شود، مثل حيوانی که از آب راكد تابستان متولد می شود [17]. و همچنین به وجود آمدن نباتات و حیوانات از ماده ای که حیات در آن نیست ، تولد گویند.[18]

3-توالد و تناسل و تسافد

 توالد در علم حیات یعنی عملی که بوسیله آن افراد جدیدی بوجود می آیند و نوع آنها در بقا استمرار پیدا می کند و اگر ازدیاد نسل در  انسان، نبات، یا حيوان باشد؛  تناسل نامند، واگر در چهار پایان باشد، تسافد نامند، و در پرندگان اهلي ، تراصع گویند.[19]

فرق تولد با توالد؟

همانطور که بیان شد: تولد به موجوداتی اطلاق می شود که بدون پدر و مادر خلق شده باشند ، مثل حضرت آدم و موجودات اولیه از حیوانات خشکی که هر کدام همانند آدم از گل خلق شده اند. اما توالد به موجوداتی گفته می شود که با واسطه پدر و مادر خلق شده باشند، که در توالد ، ناگزیرازدیاد نسل از طریق پدر و مادر است.[20]

4- رتق 

معانی رتق عبارت است از  بستن و منظم كردن  و درهم فرو رفته و فشرده[21]  و به معنی التيام  بخشیدن و ترمیم کردن هم آمده است.[22]  و به معنای سدّ و اصلاح و از بين بردن خلل و جدايى نیزاست[23]. راغب در مفردات گفته: كلمه" رتق" به معناى ضميمه كردن و به هم چسباندن دو چيز است، چه اينكه در اصل خلقت به هم چسبيده باشند و چه آن را با صنعت عمل بچسبانند و" فتق" به معناى جدا سازى دو چيز متصل به هم است.[24]

5- فتق

فتق به معانی متفاوتی آمده است از قبیل: جدا شدن وانفصال[25]. جایی که باران نمی بارد.[26]  و به معنای شکافته شدن.[27] همچنین به معنای شكافتن و جدا كردن دو چيز متصل[28]  و بهم پيوسته و فاصله دادن آن است [29].

معانی اصطلاحی رتق و فتق

درباره رتق و فتق به معنای اصطلاحی و مفهوم آن، نظریات متفاوتی- که بر گرفته از آیه کریمه: «أَ وَ لم يرَ الذين كفروا أَن السماواتِ و الأَرضَ كانتا رَتْقاً ففتَقْناهما» است- بیان شده است که به اختصار، آن دیدگاهها وبعضی از نقدهای وارد شده را، مطرح کرده و در پایان نظر مورد قبول را ذکر می کنیم.

1-یکی از دیدگاهها  این است که آسمانها،  یک آسمان و زمین هم یکی بوده است پس خداوند آنها را فتق نموده و در نتیجه هفت آسمان و هفت زمین شده است[30].

2-زمين و آسمان که به هم چسبيده بودند، از يكديگر جدایشان كرديم، که در حقيقت آسمان‏ها را طايفه‏اى، و زمين را طايفه‏اى (ديگر) دانسته، و آن دو را دو طايفه خوانده، و معنايش اين است كه خداوند می فرماید: اين دو طايفه متصل به هم بودند و ما جدايشان كرديم[31].

3- فتق آسمان‏ها و زمين بعد از رتق آنها ، برهانی بر توحيد خداى تعالى در ربوبيت، و تدبير عالم است [32] به این صورت که: آسمان و زمين، ابتدا يكپارچه بوده‏اند، و خداوند آنها را از يكديگر جدا كرده است، و چنين خلقتى از تدبير جدا نيست.[33]

زیرا قوه انفصال و جدایی که در موجودات به وديعه  بوده است ، با فتق به فعليتشان رسیده اند.يعنى همه يك موجود بوده، كه ديگر امتيازى ميان زمين و آسمان نبوده . يك موجود رتق و متصل الاجزاء بوده، و بعدا خداى تعالى آن را فتق كرده، و در تحت تدبيرى منظم و متقن، موجوداتى بى‏شمار از درون آن يك موجود بيرون آورده، كه هر يك براى خود داراى آثارى شدند.[34]

و اين نظريه را علم امروز تاييد مى‏كند، زيرا علم روشن نموده كه آنچه محسوس ما است، هر کدام مركب از عناصرى متعددی هستند. البته علامه  طباطبایی آنرا مورد نقد قرار داده گفته اند که: اين معنا در صورتى درست است كه مقصود از رتق آسمانها و زمين، يكى بودن همه  و نبودن امتيازی ميان ابعاض و اجزاى آن باشد، كه قهرا مراد از فتق هم، جدا سازى، و متمايز كردن ابعاض آن خواهد بود[35].

4-اما معنای دیگر این است: که آسمان رتق بود، يعنى بارانى از آن به زمين نمى‏باريد، پس ما آسمان را فتق كرديم، و از آن پس بارانها به سوى زمين باريدن گرفت، و زمين هم رتق بود، يعنى چيزى از آن نمى‏روييد، پس ما آن را فتق كرديم، و در نتيجه روييدن آغاز كرد، و با اين آيت خود، برهان خود را تمام كرديم[36].

در اين صورت برهان آيه شريفه مختص مساله باريدن آسمان، و روييدن زمين مى‏شود، و نظرى به ساير حوادث ندارد، به خلاف معناى اول كه برهان آيه بر آن معنا شامل همه حوادث مى‏شود[37].

5-بعضى از مفسرين احتمال داده‏اند  كه مراد از رتق آسمانها و زمين، تميز نداشتن از يكديگر در حال عدم، و قبل از وجود است، و مراد از فتق آن، تميز يافتن بعضى از بعض ديگر در وجود، بعد از عدم است.           

علامه حسن زاده آملی در معنای اصطلاحی رتق و فتق،  معنای دیگری را ذکر می کند که متفاوت با معانی یاد شده می نماید. و آن انطباق وانفتاح دو عظیمه معدل النهار و منطقه البروج است[38] که تفصیل آن خواهد آمد.

ماهیت و منشا پیدایش دحوالارض و ارتباط آن با ادوار

دحوالارض گسترده شدن زمین از قبة الارض –یعنی از برآمده ترین جای زمین- است.[39]   

توضیح آن اینکه:  آسمان وزمین بصورت  لایه های دائره ای  شکل، همچون لایه های پیاز می باشند. که هر یک از این لایه ها ، همان طبقات تشکیل دهنده آسمان وزمین هستند.  و یکی از دوائر موجود در عالم،  دائره استوای  فلکی یا سماوی است که معدل النهار نامند؛ و آن دائره ی است موهم از مشرق به مغرب که عالم اجسام را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم می کند. و دیگری دائره ی استوای ارضی که آن را خط استوا می نامند که به موازات معدل النهار در درون آن دائره قرار دارد[40].  به عبارت دیگر،دائره عظیمه ای که بر کره ارض در سطح معدل النهار حادث می شود که آن را خط استوا گویند[41].

و دائره عظیمه دیگری هست که آن را منطقطه البروج نامند، و آن کمربندی است از کره فلکی، که مدارهای خورشید و سیارات در آن قرار دارند که به آن دائره شمسیه هم گویند زیرا خورشید همیشه در این مدار سیر می کند و هرگز از آن خارج نمی شود، اما سیارات گاهی در سطح این مدار قرار می گیرند و گاهی از آن خارج می شوند[42].

دائره شمسیه در سطح دائره ی استوای سماوی نیست بلکه مایل از آن است چنانکه همدیگر را با زاویه حاده ومنفرجه قطع میکنند.[43] که میل و فاصله دائره شمسیه از دائره ی استوای سماوی 23درجه و16دقیقه کمانی است و نام این کمان میل کلی  یا میل اعظم است. و آن کوتاه ترین قوسی است که میان اقطاب چهار گانه، در دو دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی واقع شده است.[44]

منجمان چنین یافته اند که، میل کلی در هر سال تقریبا به اندازه نیم ثانیه، و تحقیقا به اندازه468 هزارم ثانیه قوسی رو به نقصان و کاهش است[45]. که اگر میل کلی در دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، به همین اندازه(468 هزارم  ثانیه قوسی) رو به کاهش باشد، با سپری شدن چند هزار سال، شب و روز همۀ نقاط کره زمین مساوی خواهد شد و دیگر فصول چهارگانه ای وجود نخواهد داشت.[46]

دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، به مرور زمان در یک سطح قرار خواهند گرفت و با هم متحد خواهند شد، در این صورت، وقتی دو دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، در سطح هم قرار گرفتند و با هم متحد شدند، آب همه جای را فرا خواهد گرفت و روزگار این دوره آدمیان پایان می یابد.[47]

به تبع (بر اساس دائمی بودن سنت الهی-لا تبدیل لسنه الله...- و خالی نبودن زمین از خلیفه الهی و...) دوباره با مرور زمان، دائره شمسیه و دائره ی استوای سماوی، انفتاح می یابند.  در این صورت آبی که تمام زمین را فرا گرفته بود ، فروکش خواهد کرد. در این موقع است که خشکی از بلند ترین نقطه  زمین پدیدار میگردد،که به آن  دحوالارض  گویند. [48]

بعضی از بزرگان، مدت زمان انطباق(رتق) و انفتاح(فتق)  دو عظیمه مذکور را یک دوره می نامند. که مدت زمان رتق و فتق در هر دوره، طبق نظر مشهور  سیصد وشصت هزار سال ، و به حساب نجومی حضرت علامه حسن زاده حدود صد و هشتاد هزار سال است.[49]

 البته بسیاری از بزرگان هم نظراتی درباره دوره بیان داشته اند که بصورت خلاصه بیان می گردد.

دیدگاههای علما درباره ادوار

درباره ادوار، دیدگاههایی وجود دارد که آنها را بدون نقد و بررسی به اختصار ذکر کرده و نظر علامه را در پایان بیان می کنیم.

1)اخوان الصفا می گويندکه: افلاك را در حول و اطراف اركان اربعه، ادوار زيادى است كه بحساب نيايد و ادوار آنها را كوره اى است و هر يك از كواكب را در ادوار و اكوار خود قراناتى است كه در هر كور و دورى در عالم كون و فساد حوادثى پديد آيد كه بحساب نيايد.[50]  اخوان الصفا ادوار را  پنج  تا می داند و آنها را نام می برد؛ ادوار كواكب سياره، ادوار مراكز افلاك تداوير در افلاك حامله، ادوار افلاك حامله در فلك بروج، ادوار كواكب ثابته در فلك بروج و ادوار فلك محيط در اطراف اركان اربعه[51].

 2) صاحب کتاب فرهنگ اسلامی  مقصود اوليه از ادواررا، دوران و حركات مستديره افلاك می داند.[52]

 3) از نظر عرفا مراد از ادوار، گردش وجود است در مراحل كمالات ممكن خود و عودت آن بسوى مبدأ المبادى.[53]

 4) صدرا این اصطلاح را باين معنى گرفته‏اند كه موجودات عالم بعد از طى مدارج كمال و سير وجودى خود فانى شده و مجددا دور ديگري را آغاز مي كنند[54].

5)لاهيجى گويد: از اولین مرتبه موجودات كه خلق اول است تا آخر تنزلات كه مرتبت انسانى است و از مرتبت انسانى تا مرتبت الهيت كه نقطه آخرين دائره به اول آن متصل ميشود يك خط مستدير موهوم است كه از تجدد تعينات نقطه وحدت نموده مي شود و بر او خلق جهان گشته مسافر و بر اين خط مذكور خلق عالم مسافرند كه از بطون بظهور مى‏آيند و از ظهور به بطون مي روند.[55]

6) شيخ اشراق در تكرار اوضاع فلكي، همچنین در تكرار صور جسماني بدون تكرار تعلقات نفوس مفارقة، در حكمة الإشراق گفته است كه:   و اعلم، أن نقوش الكائنات أزلا و أبدا محفوظة في البرازخ العلوية مصورّة، و هي واجبة التكرار...، یعنی نقوش كاينات ازلاً و ابداً، در افلاك محفوظ و مصوّرمی باشند و آثار آنها در اعيان واجب التكرار است[56].

7- محقق سبزواری درباره ادوار و اكوار در اسرار الحکم می گوید كه: كائنات در هر دوره واجب التّكرارند ، به اين معنى كه بعد از انقضاء هر دوره- كه سيصد و شصت هزار سال است- اشياء به امثال و اشباهشان عود مى‏كنند نه باعيانها،  كه اعاده معدوم بعينه لازم می آید که اعاده معدوم بعينه محال است و همچنين تكرار به امثال است، نه باعيانها و اشخاصها كه لا تكرار فى التّجلى.. .[57] پس، چنانكه اوضاع به امثال رجوع كند ، لوازم اوضاع نيز به امثال رجوع كنند که عود شى‏ء، بمثله است، نه بعينه و شخصه تا محال لازم آید.[58]

 10)  بعضی از بزرگان سير موجودات را در مراحل وجودى خود از مبدأ وجود تا فناى محض ادوار مى‏نامند. و گاه اين اصطلاح را به اين معنى به كار برده‏اند كه موجودات عالم بعد از طى مراحل و مراتب كمال و سير وجودى خود فانى شده و مجددا دور ديگرى را آغاز مى‏نمايند[59].

و همانگونه که  سابقاً بیان شد، نظر علامه حسن زاده درباره ادوار در این مقاله، همان باز(رتق) و بسته شدن(فتق) معدل النهار و منطقه البرج است ،که با هر بار  بازو بسته شدن یک دوره شکل می گیرد.[60] پیامدها و نتائج دحوالارض

عالم ، عالم تاثیر و تاثر است و از آنجا که هرامر ما فوقی در امر مادونش و بالعکس تاثیر می گذارد، اثرات خاصی هم با تعامل با همدیگر از خود نشان می دهند، از جمله اثراتی که از پیدایش دحوالارض با عرض عریض آن در عالم بدست می آید  در ذیل ذکر می شود. البته بعضاً برخی از این پیامدها آنچنان عمیق و دقیق هستند که با فرض ثبوت این مبانی می توان به فهم بسیاری از مسائل دست پیدا کرد و همچنین تحولی در اندیشه معرفتی نسبت به عالم و حقایق موجود در آن ایجاد کرد.

با این بیان، ما دراینجا به نتایج و پیامد های رتق و فتق به اختصار اشاره می کنیم، گرچه پیامدهای بسیار دیگری هم می توان بر آن افزود . لازم به ذکر است که در هر بخش از نتائجی که ذکر خواهد شد بحثهای کلیدی و گسترده ای می توان انجام داد، اما نگارنده در این مقاله در صدد بیان کلی نتائج می باشد، لذا از بیانات آنها صرف نظر می کنیم.

پیامدها

1- به تصریح بعضی روایات، و آنچه که در بین بسیاری از منجمین و علما مسلم است این است که: با هر بار انفتاح و انطباقی که اتفاق می افتد ، یک دوره به پایان می رسد، و دوره جدیدی شروع می شود، که در هر دوره تولدی صورت گرفته و به واسطه توالد، موجودات تکثیر می گردند.از اینرو  در روایات وارده  از امام معصوم علیهم السلام نقل شده است که  فرمودند:غیر از دوره ای که ما هم اکنون در آن قرار داریم ، دوره های بسیار زیادی پیش از ما به وقوع پیوسته است. تا جایی که امام باقرعلیه السلام فرمود قبل از این دوره، هزار هزار عالم و هزار هزار آدم ابوالبشر خلق شده اند. [61]

فلذا روایات ذیل از جمله روایاتی است که درباره تعدد  آدم وعالم، ناشی ازمیل کلی و انطباق وانفتاح معدل النهار و منطقه البروج [62] کرده است:  عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ أَسْكَنَ أَهْلَ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلَ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ خلق [عَالَماً] مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ خَلَقَ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ  لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ وَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ [63]

خلاصه روایت فوق این است که: جابر ابن یزید در مورد آیه ای از امام باقر علیه السلام سوال کردند و امام جواب فرمودند(مضمون فرمایش امام): شاید تو بپنداری که خداوند فقط همین یک عالم که ما در آن هستیم را خلق کرده است، و می پندارید که غیر شما بشر دیگری خلق نشده اند، ولی به خدا قسم که خداوند تبارک و تعالی هزار هزار عالم و هزار هزار آدم ابوالبشر خلق کرده است  که شما در یکی از آن عوالم هستید.[64]

فخر رازی هم در تفسیر کبیرش در تفسیر این آیه «ولقد خلقنا الانسان من صلصال من حما مسنون»[65] گفت: و نقل فی کتاب الشیعه عن محمد بن باقر علیه السلام انه قال: قد انقضی قبل آدم الذی هو ابونا الف الف آدم او اکثر.... [66] ترجمه: از امام محمد باقر علیه السلام نقل است که امام فرمودند: قبل از حضرت آدم که پدر ما است، هزاران بلکه بیشتر از آن،آدم ابوالبشر خلق شدند و رفتند.

ابن سینا هم نیز در این خصوص گفته  که: چنین می نماید که در عالم،قیامات متوالی  در سنینی واقع شده باشند و تاریخ آنها مظبوط نباشد. و هیچ مستنکر نیست که حیوانات و نباتات، دوره ای تباه شوند ودر  دوره بعد به تولد پدید آیند بدون توالد.

- دلیل وجود داشتن دوره بعد

1- روایاتی هم بر وجود داشتن دوره بعد وارد شده است که مرحوم سبزواری در کتاب شرح منظومه،ج5، مبحث نفس،غرر144،ص214  به آن اشاره کرده است:  في السمع الوارد عن بعض أهل العصمة ، أنّه بعد إفناء هذا الخلق خلق أهل آخرين، من دون أنثى و بغير فحل. [67] یعنی از روایات وارده است که می فرمایند:بعد از انتقال این مخلوقات ، خلقت های دیگری، بصورت تولدی(یعنی بدون پدر و مادر) خلق می شوند....[68] 

2- پیامد دیگر همان است که علامه حسن زاده آملی گفته اند  و آن یکی از وجوه تفسیری  در آیه «او لم یر الذین کفروا أَنَّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما»[69]، به این معنا که، مراد از سماوات و ارض ، دو عظیمه معدل النهارومنطقه البروج باشد، و مراد از رتق انطباق آن دو ، و مراد از فتق انفتاح آن دو باشد.[70]

4- پیامد دیگر اینکه؛ با هر بارانطباق وانفتاح معدل النهار و منطقه البروج، و پیدایش دحوالارض، یک بار خشکی زمین به سمت شمال  و دریا به سمت جنوب خواهد بود، و بار دیگر خشکی به سمت جنوب، و دریا به سمت شمال، که در هر دو صورت به سان دوره گذشته خلقت آدم پیش می افتد.[71] به این معنا که ابتدا انسان به تولد و سپس به توالد، نسلشان زیاد می شود. .[72]

ابن سینا هم در این زمینه آورده است: «و نحن نعلم بأدنى حدس أن ناحية الشمال كانت مغمورة بالماء حتى تولدت بالجبال...[73]»  یعنی ما به کمترین حدس می دانیم که ناحیه شمال خط استوای زمینی که اکنون در آنیم روزی در آب فرو رفته بود تا کوهها سر بر آوردند، و اکنون دریاها از شمال منتقل به جنوب شده اند؛ و واجب نیست که  انتقال دریاها به حسب زمان و مقدار محدود باشند، بلکه جایز است وجوه بسیار از انتقالات باشد که بعضی از آنها بیانگر عمارت و آبادی باشد.... [74]

5- از پیامدهای دیگری که  علامه حسن زاده آملی در خصوص دحوالارض گفته درباره آیه و« اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الارض خلیفه...»[75] است: یکی از معانی این آیه (با حفظ مبنای فوق)، این است که پس از انفتاح دو عظیمه یاد شده و دحوالارض جدید، انسانها در ابتدا، به تولد و سپس به توالد به وجود می آیند. و این آدمیان وجود یافته جدید، جانشین آدمیان دوره پیش اند.[76] فلذا می توان گفت که: اولا بشر امروزی خلیفه و جانشین انسانهای دوره های قبل بوده اند که در زمین زندگی می کردند. ثانیا شکایت ملائکه برجعل جدید انسانها، با توجه به خلقت قبلی بشر بوده است که بشر دوره قبل در زمین فساد و خونریزی داشتند.

6- از پیامدهای دقیقی که قابل توجه است علامه  می باشد که گفته اند:  بر اساس مبانی رتق و فتق، در انطباق مذکور، انقراض عمر در خشکی، و دوره جدید جانوران خشکی لازم می آید نه حیوانات دریایی، پس باید حیوانات دریایی در بقای  طبیعی وحفظ و اصالت انواع، پایدارتر از برّیها باشند.[77]چرا که بعد از فراگیری آب ، حیوانات دریایی بخلاف موجودات خشکی، می توانند به حیات خود ادامه دهند.

واز همین جا بحثی مطرح می شود که آیا انسانها هم می توانند در زمانی که تمام عالم را آب فرا گرفته ، با تدابیری به حیات خود ادامه دهند؟ چرا که باید زمین دارای خلیفه باشد، و اگر خلیفه نباشد طبق صریح روایات  زمین اهلش را می بلعد؟ و شاید نبودن خلیفه ، خلاف سنت الهی باشد؟ که باید در فرصت مناسب به آن پرداخت.

7-با مبنای رتق و فتق یکی از بطون معانی آیه کریمه: اعلموا ان الله یحی الارض بعد موتها...[78]، و آیه: یوم تبدل الارض غیر الارض...[79]، بدست می آید، و آن اینست که مراد از موت ارض و تبدیل شدن آن، احاطه بحر بر تمامی ارض در زمان انطباق یاد شده می باشد.[80]

لازم به ذکر است که ارض در اصطلاح هیوی، به معنای عام آن است ، یعنی به کره خاکی ،که آب بر اکثر آن احاطه دارد، در حالیکه این معنا در قرآن مورد نظر نیست. بلکه ارض در قرآن کریم، فقط به معنای سطح خاک و خشکی یا قطعات خشکی است..[81] پس آنچه از تبدیل ارض به غیر ارض در آیه مذکور فهمیده می شود این است که آب تمامی خشکی زمین را در بر می گیرد و بر اساس معنای قرانی، به منطقه ای که خشکی ندارد، ارض نمی گویند.

رجعت

8- با انطباق و انفتاح  دو عظیمه  که در عالم اتفاق می افتد، آیا می توان تولد  دوباره نوع موجوداتی  که در دوره قبل در زمین  بودند، را هم رجعت نامید؟ البته بر اساس مبانی مذکور در انطباق و انفتاح  دو عظیمه، با اندک تاملی می توان به این سوال جواب داد و آن اینکه پس از دحوالارض انسان ابتدا با تولد و سپس با توالد به وجود می آید که  این انسانها نیاز به انسان کامل و سفرای الهی دارند، و آنها برای ارشاد بشر مبعوث می شوند.[82] که در واقع رجوع انسان بر زمین ، بعد از  پایان دوره قبل می باشد ، که به آن می توان رجعت نامید. و البته با حفظ معانی رجعت در روایات وارده، معنای مذکور را میتوان یکی از مصادیق رجعت دانست.

9- از مهمترین پیامدهای دحوالارض می توان تکثیر نسل را بر اساس مقتضای فطرت ثابت کرد، و آن اینکه :

نكاح انسانهاى نخستين با يك ديگر كه در هر دوره‏اى پس از انطباق دائره عظيمه معدل النهار كه دايره استواى سماوى است با دائره عظيمه منطقة البروج كه آن را دائره شمسيّة نيز گويند، ابتداً به تولّد(بدون پدر و مادر)، مرد و زنهای متعدّدی تكوّن پیدا می کنند، قوله سبحانه: وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ[83] و خلق الإنسان من صلصال كالفخّار[84] نیز موئد همین مطلب است .و پس از تولّد به توالد نسل تكثير پیدا  می کنند ، نه اين كه فرزندان يك مرد و زن با هم نكاح كرده باشند تا نسلهای زیادی بوجود آید، زيرا كه نكاح فرزندان يك مرد و زن با هم، خلاف فطرت است چنان كه روايات نیز  بدان اشاره دارد[85].

والبته بعدی هم ندارد، که در یک دوره، انسانهایی همچون آدم ابوالبشر به صورت تولدی خلق شده باشند، قوله تعالی: إن مثل عيسى عند اللَّه كمثل آدم خلقه من تراب ثم قال له كن فيكون[86] ،

شيخ رئيس در فصل چهارم از مقاله هشتم فن ثانى حيوان شفاء از كتاب حيوان ارسطو نقل كرده است كه:  قال -أرسطو- المعلم الأول: و الجمل لا ينزو على أمّه، و قد احتال بعضهم على إنزائه فلمّا علم ذلك حقد على المحتال عليه به و أهلكه. و أما الفرس الكريم فقد غولط بأمر ملك يقال له أسفويافس، و نزأ على أمّه، فلمّا سفدها و عاين ذلك في ما يقال ألقى نفسه في وهدة و عطب، و قد سمعت بخوارزم قريبا من هذا.[87]

یعنی ارسطو گفته است: شتر بر مادرش نمی جهد.و شخصی بر جهیدن شتر بر مادرش حیله کرد و چون شتر آگاه شد بر او کینه کرد و هلاکش کرد.همچنین اسب نجیب بر مادرش نمی جهد چنانکه به امر ملکی به نام أسفويافس ، اسب را به اشتباه انداختند و بر مادرش جهید و بعد که فهمید ، خود را به گودالی انداخت و هلاک شد و...

آفلاین DiYakO

xx - مناسبت ها - متا
اس ام اس تبریک عید غدیر
« پاسخ #43 : ۳ آذر ۱۳۸۹ - ۰۳:۰۱:۳۵ »

غدیر، آبى است که ریشه همه درختان و گل بوته ‏هاى باغستان‌هاى توحید براى تغذیه و رشد به آن نیازمند است.

گل لبخندتون شکوفا، و عیدتون مبارک



sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

صاحب این دل شیدا مهدی است
مقصد قافله ها تا مهدی است
به خدا عید غدیر هرسال
موقع بیعت ما با مهدی است
دست مردانه به دستش بدهیم
سر به فرمان مطاعش بنهیم

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

از امر خدا ولایت احیا گردید

ملعون بود آنکه می نماید تردید

فرمود نبی بر همه مولاست علی

تا کور شود هرآنکه نتواند دید

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

عمریست که دم بدم علی می گویم

در حال نشاط و غم علی می گویم

تا حال علی گفتم و انشاء اله

درباقی عمر هم علی می گویم

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

این گفت بزرگ و نامدار است علی

وآن گفت که مرد کارزار است علی

اما به حقیقت او نه آن است و نه این

آیینه ی ذات کردگار است علی

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

علی آن که زهمه مردتر است
که علی قبله ی اهل نظر است
به روی دست گرفتش احمد
گفت این عشق من و تاج سر است
عید بر عاشقان مبارک باد

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

غدیر! بهاى هر چه بهاران، طراوت قطره قطره‏ ى باران
عطر دل‏ انگیز نعمت ولایت
و… موهبت هدایت!
مبارک باد

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

موج یک حادثه در جان غدیر است امروز
و علی چهره تابان غدیر است امروز
عید ولایت بر همه رهروان حقجوى عدالت مدار ایمان پناه مبارک

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

در روز غدیر دین حق کامل شد
اندیشه ی پست دشمنان باطل شد
چون ماه فراز دست خورشید آمد
فرموده ی “اکملتُ لکُم” نازل شد
عید غدیرخم مبارک

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

پیام نور به لب‌هاى پیک وحى خداست
بخوان سرود ولایت! که عید اهل ولاست‏
غدیر، هدیه ی نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولاى على به ســـ ـینه ماست

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

سالروز اعلام ولایت امیر کلام، امام همام، مولای دین، امیر المؤمنین مبارک باد

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

مهر تابان ولایت شد نمایان در غدیر
باز بخشید این بشارت، خلق را جان در غدیر
«هر که من مولاى اویم این على مولاى اوست»
این ندا پیچید در گوش بزرگان در غدیر
خاطر اهل ولا زین گفته شد امیدوار
ناامید از رحمت حق گشت شیطان در غدیر
smsعیدتون مبارکsms

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

در غدیر خم، بیا کامل شویم
یا علی(ع) گوییم و صاحبدل شویم
با علی، نور خدا، بیعت کنیم
عشق را در قلب خود، دعوت کنیم
چونکه احمد(ص) گفت: او نور جلی استبعد من،
ای عاشقان! مولا، علی(ع) است

عید شما مبارک

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

عید کمال دین .سالروز اتمام نعمت وهنگامه اعلان وصایت و ولایت

امیر المومنین علیه السلام

بر شیعیان وپیروان ولایت خجسته باد


sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

خورشید چراغکی ز رخسار علیست / مه نقطه کوچکی ز پرگار علیست
هرکس که فرستد به محمد صلوات / همسایه دیوار به دیوار علیست
عید غدیر مبارک


اس ام اس های تبریک عید غدیر ، پیامک های عید غدیر

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

روز عید غدیرخم از شریف ترین اعیاد امت من است.
پیامبر اکرم(ص)

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

اس ام اس های تبریک عید غدیر ، پیامک های عید غدیر
نازد به خودش خدا که حیدر دارد / دریای فضائلی مطهر دارد
همتای علی نخواهد آمد والله / صد بار اگر کعبه ترک بردارد
عید غدیر خم مبارک باد


sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

خدایا به حق شاه مردان / مرا محتاج نامردان مگردان
فرا رسیدن عید غدیرخم بر عاشقان آن حضرت مبارک
دلا امشب به می باید وضو کرد / و هر ناممکنی را آرزو کرد
عید بر شما مبارک

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

اس ام اس های تبریک عید غدیر ، پیامک های عید غدیر

علی در عرش بالا بی نظیر است
علی بر عالم و آدم امیر است
به عشق نام مولایم نوشتم
چه عیدی بهتر از عید غدیر است؟

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms


آنان که علی خدای خود پندارند / کفرش به کنار عجب خدایی دارند


sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

چون نامه ی اعمال مرا پیچیدند
بردند به میزان عمل سنجیدند
بیش از همه کس گناه ما بود ولی
آن را به محبت علی بخشیدند
عیدتان مبارک


sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms

تمام لذت عمرم در این است / که مولایم امیرالمومنین است
عیدشما مبارک

sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms sms


هیــــــــچی مــث سابـــــق نـــیس!!!؟!!!.

آفلاین DELFAN

  • کاربر متایی
  • ******
  • index - مناسبت ها - متا
  • تعداد ارسال: 1.834
  • متا امتیاز 18141 تومان
  • لیست کدهای من
  • تشکر و اهداء امتیاز به DELFAN
  • رای برای مدیریت : 21
  • يکي باش براي يک نفر،نه تصويري مبهم در خاطر صد نفر.
  • تخصص: حسابداری
  • سمت: حسابدار
  • سپاس شده از ایشان: 29
  • سپاس کرده از دیگران: 4
xx - مناسبت ها - متا
پاسخ : اس ام اس تبریک عید غدیر
« پاسخ #44 : ۳ آذر ۱۳۸۹ - ۱۰:۰۸:۳۷ »
نازد به خودش خدا که حیدر دارد
                                                 دریای فضایلی مطهر دارد

همتای علی نخواهد آمد ولله
                                                صد بار اگر کعبه ترک بردارد
هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم


اشتراک گذاری از طریق facebook اشتراک گذاری از طریق linkedin اشتراک گذاری از طریق twitter