سلام

اگر شما یک عرب یا یک ترک رو دیدید یکی از اسمهای زیبای فارسی رو گذاشت! البته اسامی ائمه و پیامبران گرامی جهانی هستند و به همه دنیا مربوط هستند نه قومهائی که درآن به دنیا آمده اند. با ناسیونالیست مخالفم ولی قبول کنیم تا زمانی که حس هویت در وجود ما زنده است ما میتوانیم زندگی کنیم.

هر کسی 5 نام پارسی رو بنویسه:
1-ژاله به معنی  شبنم،قطره
2-سامان به معنی  ترتیب،نظام،زندگی
3-سپهر به معنی  آسمان،نام فرزند کیخسرو
4-سرور به معنی رئیس،پیشوا
5-سهراب به معنی   سرخ روی،نام پسر رستم که در جنگ با رستم فرمانده سپاه تورانیان بود

6- چهرزاد: نام دختر بهمن است که سی سال پادشاهی کرد
7- چترا : دوازدهمین پادشاه سلسه ماد بود
8- رادمان(رادمن): نام سپهسالار خسروپرویز ساسانی است
9- رهام: نام پسرگودرز ویکی از سرداران داریوش وبمعنی پرنده بلندپرواز
10- ساینا: خاندانی از موبدان زردشتی وبمنعی سیمرغ

لغتنامه دهخدا > رمز
رمز

اشارت کردن به لب یا به ابرو یا به چشم . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ).به لب یا به چشم یا به ابرو یا به دهن یا به دست یابه زبان اشارت کردن . (منتهی الارب ). اشاره کردن به لبها یا چشم یا ابروان و یا دهان و ثعالبی در فقه اللغة آن را مختص به لب دانسته . (از اقرب الموارد). اشارت کردن پنهان . (ترجمان القرآن ). اشارت کردن . (از اقرب الموارد).
کرشمه و غمزه کردن . (از لسان العرب ) (از اقرب الموارد).
برآغالانیدن کسی را. (منتهی الارب ). رَمَزان . (از اقرب الموارد).
پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
گوسپندان را از راعی به جهت بد چرانیدن آن گرفتن و به راعی دیگر دادن . (منتهی الارب ). ناراضی شدن از طرز چرانیدن چوپان گوسفندان را و سپردن آنها را به چوپان دیگر. (از اقرب الموارد).
جنبیدن و بر جای جنبیدن . (منتهی الارب ). حرکت کردن . (از لسان العرب ). رمازة. (از متن اللغه ) (از اقرب الموارد).
نرفتن از گرانی وفربهی : هذه ناقة ترمز; ای لاتکاد تمشی من ثقلها و سمنها. (منتهی الارب ). رمازة. (اقرب الموارد).
لاغر شدن گوسفند.
با صوتی خفی و آهسته آواز دادن . (از متن اللغة).
حزم و دوراندیشی . (از لسان العرب ) (از ذیل اقرب الموارد).