نگاهي به عكس برگزيده هفته؛ اثر محسن اسماعيلزاده
۱۳۸۹/۵/۲۳
نازنين طباطبايييزدي - اگر به تصوير كشيدن زندگي امروز، بخشي از اهدافي باشد كه يك عكاس مستند آن را دنبال ميكند و در اين بين - پرداختن به روزمرگيهايي كه به آن دچار هستيم، نگاه كردن به رخدادهاي ساده اما اينبار با چشم دوربين و ثبت لحظههايي كه همراه با طعنه و كنايهاند - نيز بخشي از آن باشد، آنگاه عكس «محسن اسماعيلزاده» را ميتوانيم يك عكس مستند تلقي كنيم كه در آن عكاس سعي داشته تا گوشهاي از زندگي كنوني ما آدمها را نمايش دهد.
او از يك موضوع ساده كمك ميگيرد؛ برشي از پلهوايي رهگذران عابر پياده، تنها عنصر غيرانساني است كه در كادر ديده ميشود. انتخاب بخشي از پل در كادر، طوري است كه چشم مدام در حركت است؛ اين حركت از سمت راست بالاي كادر شروع ميشود و به بخش مياني عكس در سمت چپ ميرسد. حركت دوباره از اين بخش آغاز و به سمت راست پاييني عكس ختم ميشود. در يك نگاه كلي، گويي تمامي اين نقاط به يكديگر مرتبط هستند و چشم بر روي هر كدام از آنها قرار گيرد، در آن جهت ديگر رو به حركت در ميآيد.
چيز ديگري كه به جنبش و حركت عكس ميافزايد، قرار گرفتن نردههاي آهني پل در كنار هم است كه نوعي ريتم بصري براي عكس بهوجود ميآورد كه فضاي زيادي از كادر را پر ميكند.
نوع حركت مشابه در دو بخش مختلف پل و ريتم يكنواخت نردهها در كنار يكديگر و تصميم براي چگونگي حضور آنها در كادر، كاملا آگاهانه است؛ چرا كه عكاس ميخواهد به معرفي انسانهايي بپردازد كه حركتي بسيار شبيه به حركت بخشهاي پل دارند و مثل همان نردهها در كنار يكديگر با حالت يكنواخت و كسلكنندهاي قرار ميگيرند.
در واقع تردد آدمها بر روي پلهوايي، برشي ساده از زندگي امروز ماست كه همانطور كه در بالا نيز به آن اشاره شد، عكاس اين موضوع را يك روزمرگي ميداند و آدمها بدون آنكه حتي در آن تامل كنند، به انجام آن ميپردازند. بهعبارتي اين نوع عكاسي، همان نگاهكردن به رخدادهاي ساده زندگي است كه با كمك دوربين ميتوانيم از آن فاصله بگيريم و با ديدگاهي كنايهآميز به آن نگاه كنيم.
در پسزمينه عكس، حضور ابرهاي خاكستري و پراكنده در قاب، به شكوه زندگي در اين عكس نميافزايد و تنها حسي موهوم و ناشناخته را بهوجود ميآورد كه البته بسيار در خدمت بار معنايي عكس، يعني گمگشتگي انسانهاست.
نقطهاي كه عكاس در آن قرار گرفته تا دست به ثبت عكس بزند، نقطهاي است كه گويي با دنياي عكس فاصله زيادي دارد؛ يعني عكاس بهسان شخصي است كه از دنياي آدمهاي درون عكس و روزمرگيهايشان دور شده و حالا دارد به آنها نگاه ميكند و دنياي آنها را چيزي جز تكرار و تكرار و تكرار نميپندارد.
بر روي بخشي از پل كه در بخش مياني سمت چپ قرار دارد، آدمهايي را ميبينيم كه آغاز مسير حركت آنها براي ما مشخص نيست، نميدانيم از كجا وارد قاب ميشوند و حتي نميدانيم كه به كجا ميروند؛ چرا كه باز هم در سمت راست بالايي عكس، پل قطع ميخورد. پلههاي طبقه پايين نيز بههمينگونه است؛ پيشرفتن در مسيري كه آغاز و پايان مشخصي ندارد.
حالا ميدانيم كه ثبت ضدنور آدمها تا چه اندازه در نشان دادن بيهويتي و گمگشتگي آنها، موثر است. آدمهاي درون عكس، داراي سن و سالهاي مختلفي هستند؛ جواني كه دست در جيب خود كرده و در حال عبور است، زن خانهداري كه خريدهاي روزانه خود را در زير چادرش پنهان كرده، مردي كه فرزند خود را به مدرسه ميبرد، مادري كه دست كودك خود را گرفته تا از پلهها پايين بيايد و ... كه اين مسئله خود نيز، نشان از آن دارد كه جريان زندگي، جرياني است همگاني كه انسانها با نقشهاي مختلفي در آن قرار گرفتهاند.
نگاه كردن به يك موضوع مستند با رويكردي جديد و تازه، ثبت صحيح عكس به شكل سيلوئت براي نزديك شدن به مفهومي كه عكاس در نظر داشته، استفاده از تناليتههاي خاكستري و ميدتونها براي نشان دادن رخوت و يكنواختي در عكس، قطع مناسب پل در گوشههاي كادر در جهت ساختن معنايي جديد، انتخاب لحظهاي خوب براي فشردن شاتر و ثبت عكس (در اين لحظه آدمها در گوشههاي خوبي از كادر قرار گرفتهاند و حس و حال آنها جالب توجه است)، استفاده از عوامل محيطي همچون پل و نردهها و پلههايش در راستاي معناسازي در عكس، ايجاد نوعي تناقض در عكس براي جذابيت (ايجاد حس حركت و پويايي در كنار ريتم يكنواخت و شكل آدمها)، شخصيتپردازي براي آدمهاي درون عكس با روش سادهاي كه اتنخاب آن بسيار آگاهانه است (عكاسي ضدنور) و ... از انتخابهاي «محسن اسماعيلزاده» براي اين عكس است.
[spoiler]منبع : سایت روزنامه شهر آرا[/spoiler]
Linkback: https://irmeta.com/meta/b1747/t5799/